مقالات مجموعه ها

رجالی/ گونه شناسی راویان امام سجاد(ع)


گونه شناسی راویان امام سجاد(ع)
(مجموعه مقالات همایش بین المللی امام سجاد(ع)، جلد سوم)



سید تقی واردی[1]



چکیده: امام سجاد(ع) در دورانی به امامت رسید، که با شهادت پدرش حضرت امام حسین(ع) در کربلا، پیروان مکتب اهل بیت(ع) در خفقان شدیدی به سر می بردند و  یاری و یاوری برای امام سجاد(ع) باقی نمانده بود. اما آن حضرت با اعمال روش های خاص خود، مسلمانان، به ویژه تابعین را مجذوب خویش نمود و در مکتب تربیتی خویش آنان را هدایت و به راه حق رهنمون گردانید. از بین آنان تعدادی روایتگر احادیث آن حضرت شدند. راویان آن حضرت از جهات مختلف تنوع داشتند. از جهت اعتقادی برخی امامی و برخی غیر امامی و غیر امامیان برخی شیعه و برخی سنی بودند. هم چنین برخی از راویان شیعه از تخصص های علمی ویژه ای چون کلام، فقه، حدیث و غیره برخوردار بودند. همه راویان آن حضرت عرب نبوده، بلکه تعدادی غیر عرب(اعم از ایرانی، رومی و غیره) در بینشان وجود داشتند و همه آنان از جنس مرد نبوده، بلکه اندکی نیز از جنس زن بودند. امام سجاد(ع) با انتقال سیره و سنت رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) به راویان خود و از طریق آنان به نسل های بعدی، مکتب اهل بیت(ع) زنده نگه داشت.

کلید واژه ها: امام سجاد(ع)، گونه شناسی، راویان، روایت، احادیث، محدثان، دوران بنی امیه

پیش­گفتار: شیعیان بعد از شهادت امام حسین(ع) ، در تنگناهای سخت فکری و اجتماعی قرار گرفتند و گروهی با جهل، گروهی با ترس و گروهی با تطمیع وابستگان دستگاه جبار اموی، از امامت فاصله و خود را از آفتاب تابان هدایت محروم نمودند. پیروان واقعی مکتب اهل بیت(ع) یا دستگیر و در زندان های مخوف اموی شکنجه و سرانجام به شهادت می رسیدند و یا در شهر ها و بلاد عالم اسلامی مخفی و زندگی مشقت بار پنهانی را در پیش گرفتند.در نتیجه امام زین العابدین(ع) و  بازماندگان اهل بیت(ع) شدید تر از هر زمانی، در شهر خودشان احساس تنهایی و غربت می نمودند. ولی امام زین العابدین(ع) با حقانیت و عبادت و زهد و قناعت خویش، پیروان مکتب اهل بیت(ع) را به تدریج از آن تنگناها خارج و در صفحه حیات اجتماعی آشکار نمود و یاران و شاگردانی پرورانید، که هر یک خود سرسلسله مؤمنان، زاهدان و دانشمندان بعدی قرار گرفتند. از بین آنانی که با آن حضرت حشر و نشری داشتند، تعدادی توفیق استماع احادیث گهربار آن مجسمه توحید و تقوی را به دست آوردند و از بین آنان تعدادی وظیفه نقل آن ها را به افراد دیگر و یا به نسل های بعدی بر عهده گرفتند. البته همه آنانی که احادیث آن حضرت را نقل کرده اند مؤمن واقعی و شیعه امامی و یا نژاد عرب نبودند. بلکه بین آنان موافق و مخالف، شیعه و سنی , عرب و غیر عرب و مرد و زن وجود داشتند و برخی از آنان در رشته های خاصی تبحر و یا آثاری از خود بجا گذاشتند.

لازم به ذکر است، تعدادی از راویان امام سجاد(ع) آن­هایی بوده اند که حیات آن حضرت را درک نکرده و بعد از وی می زیستند و از آنان احادیثی بلاواسطه از امام سجاد(ع) روایت شده، که بی تردید چنین روایاتی مرسل می باشند و این دسته از راویان، راویان مباشر  آن حضرت محسوب نمی شوند و بدین لحاظ در معرفی راویان، به آنان پرداخته نخواهد شد. هم چنین افرادی که تنها یک حدیث از آن حضرت نقل نموده و یا افرادی که اسم مشترک دارند و تعیین راوی از بین آنان بلا شاهد خواهد بود و یا افرادی که در کتب رجالی نامی از آنان به میان نیامده است، نیز در معرفی راویان امام سجاد(ع) به آنان اشاره ای نخواهد شد.

به هر روی، در این مقاله تلاش خواهم کرد که گونه های مختلف راویان آن حضرت را در سه مبحث تشریح نمایم.

مبحث اول: راویان امامی

تعداد قابل توجهی از راویان امام سجاد(ع) را شیعیان امامی تشکیل می دادند. مراد از شیعیان امامی آن دسته از شیعیانی بودند که اعتقاد به امامت ائمه اثنی عشر(ع) تا به عصر خویش را داشتند و به امامی غیر از ائمه اثنی عشر(ع) گرایش نداشتند و آنان از جهت تخصص علمی عبارتند:

الف: متکلمان

1) ابراهیم بن ابی حفصة

نجاشی وی را ابراهیم بن ابی حفص، مکنّی به ابواسحاق کاتب دانسته و معتقد است وی شیخی از اصحاب امام سجاد(ع) به شمار می آمده و فردی ثقه و صاحب کتابی در ردّ بر غالیان و ابوخطاب بوده است.[2]

2) عبدالرحمن بن حجاج

وی کوفی و از موالیان بجلی ساکن بغداد و معروف به بیاع سابری است و در آغاز ، از پیروان کیسانیه شمرده می شد و از امام صادق و امام کاظم(علیهما السلام) روایت می نمود. ولی در زمان امام رضا(ع) به مذهب حق پیوست و مورد تأیید و توثیق رجال شناسان قرار گرفت.[3] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام صادق(ع) معرفی کرد.[4]

3) هشام بن سالم

وی ابومحمد هشام بن سالم جوالیقی، از موالیان بنی مخزوم و از  اسرای خراسانی الاصل کوفه بوده است. شیخ طوسی وی را از اصحاب امام جعفر صادق(ع) معرفی نمود.[5] به گفته نجاشی وی نویسنده اصل و چند کتاب در موضوعات فقه، تفسیر قرآن  و کلام بوده است.[6]

4) یحیی بن ام طویل

شیخ طوسی وی را از یاران و راویان امام سجاد(ع) بر شمرد. وی جزء افراد معدودی بود که بعد از شهادت امام حسین(ع) بر مکتب اهل بیت(ع) باقی و در دین و ایمان خود ثابت قدم مانده بود. امام صادق(ع) وی و آن چند نفر را بدین گونه معرفی نمود: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ (ع) إِلَّا ثَلَاثَةً أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ وَ يَحْيَى ابْنُ أُمِّ الطَّوِيلِ وَ جُبَيْرُ بْنُ مُطْعِمٍ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وَ كَثُرُوا.[7]

ب: فقیهان

1) أبان بن تغلب

نامش أبان بن تغلب بن رباح بکری جریری، مکنّی به ابوسعید است. [8] وی از اصحاب و راویان امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهم السلام) و از ارادتمندان خاص آنان بود.[9]

در روایتی آمده، امام جعفر صادق(ع) به وی فرمود: جَالِسْ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَإِنِّي أُحِبُّ‌ أَنْ يَرَوْا فِي شِيعَتِنَا مِثْلَكَ.[10] مسلم بن ابی حَیّه گفت: امام صادق(ع) هنگامی خداحافظی من از وی، به من فرمود: ائْتِ أَبَانَ بْنَ تَغْلِبَ فَإِنَّهُ قَدْ سَمِعَ مِنِّي حَدِيثاً كَثِيراً، فَمَا رَوَى لَكَ عَنِّي فَارْوِ عَنِّي.[11]

در روایتی آمده: عن أبان بن عثمان عن أبي عبد الله عليه السلام: أن أبان بن تغلب روى عني ثلاثين ألف حديث، فاروها عنه.[12] وی از امام سجاد(ع) نیز احادیث متعددی روایت نموده است.[13]

2) ابوبصیر مرادی

نامش لیث بن بختری مرادی و مکنّی به ابوبصیر می باشد. ابوجعفر برقی وی را از اصحاب امام محمد باقر(ع) دانسته[14] ولی رجال شناسان دیگر وی را از  اصحاب امام محمد باقر، امام جعفر صادق و امام موسی کاظم(علیهم السلام) بر شمردند.[15]

ابوبصیر مرادی نزد امام جعفر صادق(ع) مقام و موقعیت ممتازی داشته، به گونه که آن حضرت وی را از نجبای چهارگانه ای که امنای خدای متعال در حلال و حرامش می باشند، دانست.[16]

اما برخی از رجال شناسان، نظر مثبتی نسبت به وی نداشته و معتقدند که تمجید و تحسین های امام جعفر صادق(ع) از ابوبصیر، مربوط به ابوبصیر اسدی است، نه ابو بصیر مرادی.[17]

3)ابوحازم

ابوجعفر برقی وی را از اصحاب امام محمد باقر(ع) [18] و شیخ طوسی  از اصحاب امام سجاد(ع) [19] ، امام محمد باقر(ع)[20] و امام جعفر صادق(ع) [21] دانسته اند. آیت الله خویی نیز وی را از اصحاب امام محمد باقر(ع) دانسته و فرموده که شیخ طوسی نیز چنین اعتقاد دارد.[22]

4) حبیب بن ابی ثابت

وی مکنّی به ابویحیی اسدی کوفی است. شیخ طوسی وی را از راویان امیرمؤمنان و از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) بر شمرد.[23] حبیب بن ثابت نابینا و در عین حال فقیه اهالی کوفه بود و در سال 119 وفات نمود.[24]

5) زرارة بن اعین

وی محدثی جلیل القدر، کثیر الشأن و عظیم المنزله و فردی موثق و معتمد در روایاتش بود. رجال شناسان شیعه وی را توصیف به عدالت، دیانت و امانت نمودند.[25] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهما السلام) دانست[26] و در کتاب فهرست خویش درباره اش فرمود: نامش عبدربه، مکنّی به ابوالحسن و به قولی ابوعلی، ملقب به زراره بوده است. پدرش اعین بن سنسن غلام رومی در نزد مردی از طایفه بنی شیبان بود و در عوض آموختن قرآن کریم به وی، آزاد گردید و از زراره خواست که در نَسب وی باقی بماند، ولی زراره قبول نکرد و لی پذیرفت در ولای بنی شیبان باشد. سنسن(جد زراره) در روم راهب بود. زراره چند فرزند داشت که عبارتند از حسن، حسین، رومی، عبید، عبدالله و یحیی و برادران زراره عبارتند از حُمران، بُکیر، عبدالرحمن و عبدالملک که همه آنان از راویان بوده و صاحب اصل و تالیفات متعددی بوده اند. آنان از امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) روایات بی شماری نقل کرده اند. خود زراره دارای تالیفاتی چون الاستطاعة و الجبر بوده است.[27]

6) زید بن علی(ع)

وی فرزند امام زین العابدین(ع)، مکنّی به ابوالحسین و تابعی مدنی بوده و به گفته شیخ طوسی از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) به شمار می آید و در سال 121 هجری قمری و در سن 42 سالگی به شهادت رسید.[28]

شیخ مفید در باره شخصیت وی فرمود: كان زيد بن علي بن الحسين عين إخوته بعد أبي جعفر عليه السّلام و أفضلهم، و كان ورعا عابدا فقيها سخيّا شجاعا، و ظهر بالسيف يأمر بالمعروف و ينهى عن المنكر و يطلب بثارات الحسين عليه السّلام، و اعتقد كثير من الشيعة فيه الإمامة، و كان سبب اعتقادهم ذلك فيه خروجه بالسيف يدعو بالرضا من آل محمّد «ص» فظنّوه يريد بذلك نفسه، و لم يكن يريدها لمعرفته باستحقاق أخيه للإمامة من قبله و وصيّته عند وفاته إلى أبي عبد اللّه عليه السّلام.[29]

7) سعید بن جبیر

سعید بن جبیر از شیعیان مبارز و مخلص ائمه اطهار(ع) و از فقها و راویان ممدوح مذهب تشیع می باشد. شیخ طوسی در باره اش فرمود، که مولای بنی والبه و مکنّی به ابومحمد و تابعی کوفی بود که در مکه سکونت نمود و از اصحاب امام سجاد(ع)[30] و از نزدیکترین یاران وی محسوب می شد. به گونه ای که فضل بن شاذان در باره نزدیکی وی و چند نفر از یاران دیگر امام سجاد(ع) فرمود: وَ لَمْ يَكُنْ فِي زَمَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) فِي أَوَّلِ أَمْرِهِ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْفُسٍ: سَعِيدُ بْنُ جُبَيْرٍ، سَعِيدُ بْنُ الْمُسَيَّبِ، مُحَمَّدُ بْنُ جُبَيْرِ بْنِ مُطْعِمٍ، يَحْيَى ابْنُ أُمِّ الطَّوِيلِ، أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ.[31]

8) سعید بن مسیب

وی فرزند مسیب بن حزن و مکنّی به ابومحمد بود. شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد(ع) دانست و در باره اش فرمود: سعيد بن المسيب بن حزن، أبو محمد المخزومي، سمع منه عليه السلام و روى عنه، و هو من الصدر الأول.[32] وی از حواریان امام سجاد(ع)[33] و از تربیت شدگان مکتب امیرمومنان(ع) بود. سعید بن مسیب اعتقاد کامل و تام به امام سجاد(ع) داشت و ملامت های مخالفان در وی اثری نداشت. علی بن زید در همین باره گفت: قُلْتُ لِسَعِيدِ‌ بْنِ الْمُسَيَّبِ إِنَّكَ أَخْبَرْتَنِي أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ وَ أَنَّكَ لَا تَعْرِفُ لَهُ نَظِيراً قَالَ: كَذَلِكَ وَ مَا هُوَ مَجْهُولٌ مَا أَقُولُ فِيهِ وَ اللَّهِ مَا رَأَى مِثْلَهُ.[34]

9) عبدالله بن سنان

نجاشی در باره وی فرمود: عبد الله بن سنان بن طريف‌ مولى بني هاشم، يقال مولى بني أبي طالب، و يقال مولى بني العباس. كان خازنا للمنصور و المهدي و الهادي و الرشيد، كوفي، ثقة، من أصحابنا، جليل، لا يطعن عليه في شي‌ء، روى عن أبي عبد الله عليه السلام.[35] شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام جعفر صادق و امام موسی کاظم(علیهما السلام) دانسته است.[36]

نجاشی در باره مقام علمی اش فرمود: له كتاب الصلاة الذي يعرف بعمل يوم و ليلة، و كتاب الصلاة الكبير، و كتاب في سائر الأبواب من الحلال و الحرام. روى هذه الكتب عنه جماعات من أصحابنا لعظمه في الطائفة و ثقته و جلالته.[37]

10) فضیل بن یسار

ابوالقاسم( و به قولی ابومسور) فضیل بن یسار نهدی بصری، فقیه عظیم الشأن و راوی ثقه امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهما السلام) بود، که در عصر امام صادق(ع) وفات یافت.[38]

وی مورد تأیید و توثیق امامان معصوم عصر خویش قرار داشت. ابوعمرو کشی از یکی از راویان امام محمد باقر(ع) روایت کرد: كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِذَا دَخَلَ عَلَيْهِ الْفُضَيْلُ بْنُ يَسَارٍ يَقُولُ: بَخْ بَخْ« بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ»، مَرْحَباً بِمَنْ تَأْنَسُ بِهِ الْأَرْضُ.[39] هم چنین وی از طریق ابراهیم بن عبدالله از امام جعفر صادق(ع) روایت نمود: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِذَا رَأَى الْفُضَيْلَ بْنَ يَسَارٍ قَالَ:« بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَرَى رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا.[40] در حدیث دیگر فضیل بن عثمان از امام جعفر صادق(ع) روایت نمود: إِنَّ الْأَرْضَ لَتَسْكُنُ إِلَى الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ.[41]

ج: شاعران

1) عامر بن واثله

نامش عامر بن واثلة بن اسقع کنانی، مکنّی به ابوطفیل است.[42] برخی از رجال شناسان شیعه، مانند شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان، امام حسن مجتبی و امام زین العابدین(علیهم السلام) دانسته اند.[43] ابوعمرو کشی در باره وی گفت: ابوطفیل، کیسانی مذهب بوده و اعتقاد به زنده بودن محمد حنفیه داشت و در قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی حاضر بود. وی پیامبراکرم(ص) را دیده و آخرین کسی است که توفیق رؤیت آن حضرت را به دست آورده بود.[44]

اما در باره مذهب وی، گر چه تردیدی برای رجال شناسان نیست که وی از شیعیان ثابت قدم ائمه اطهار(ع) بود، ولیکن در این که وی گرایشی به کیسانیه داشته و یا بر مذهب امامی باقی بوده، نظر واحدی برای آنان نیست. با این که قدمای از رجالیون مانند کشی وی را کیسانی مذهب می دانند، برخی از رجالیون متأخر چنین نسبتی را صحیح ندانسته و معتقدند بخاطر حضور وی در قیام مختار ، مخالفان اهل بیت(ع) چنین تهمت هایی را به وی وارد کردند[45]

2) غالب بن هذیل

وی همان شاعر معروف کوفی اسدی است، که مکنّی به ابوهذیل می باشد. ابوهذیل در گفتار خویش صدوق بوده، ولی مخالفان وی را رمی به رفض کردند. [46]شیخ طوسی وی را از اصحاب امام محمد باقر(ع) بر شمرده است.[47] وی دو روایت در باب قرآن از امام سجاد(ع) نقل کرده است.[48]

د: محدثان

1) أبان بن ابی عیاش

وی أبان بن ابی عیاش فیروز، ایرانی الاصل و از  اصحاب و راویان امام زین العابدین(ع) بوده است.[49] هم چنین وی از راویان امام محمد باقر(ع) نیز می باشد.[50]

شیخ طوسی وی را توثیق نکرد و فرمود: أبان بن أبي عياش فيروز، تابعي، ضعيف.[51] همین طور علامه حلی در باره اش توقف کرد و فرمود: و الأقوى عندي التوقف فيما يرويه لشهادة ابن الغضائري عليه بالضعف. و كذا قال شيخنا الطوسي ره في كتاب الرجال قال: إنه ضعيف.[52]

2) ابراهیم بن علی

گر­چه این نام، مشترک بین چند نفر از راویان و محدثان است، ولیکن آن ابراهیم بن علی که راوی احادیث امام زین العابدین(ع) بوده،عبارت است از ابراهیم بن علی بن عبدالله بن جعفر طیار. لازم به ذکر است مادر علی بن عبدالله، حضرت زینب بنت امیر مؤمنان(ع) می باشد.[53]

3) ابراهیم بن محمد

ابراهیم بن محمد از جمله کسانی است که از امام زین العابدین(ع) نقل حدیث کرده و این اسم مشترک بین چندین نفر از روات می باشد. ولیکن آن ابراهیم بن محمد که از امام زین العابدین(ع) بلاواسطه حدیث نقل نموده، ابراهیم بن محمد بن امام علی بن ابی طالب(ع) است، که پدرش معروف به محمد حنفیه می باشد.[54] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد(ع) دانسته است.[55]

4) ابن منهال طائی

به احتمال زیاد، وی همان ابی منهال است که در برخی از منابع روایی شیعه[56] و غیر شیعه از وی حدیثی نقل شده. وی از طایفه «بنی طی» بوده ولیکن نامش به درستی در منابع رجالی نیامده است. همان گونه که نویسنده کتاب مسند امام سجاد(ع) درباره اش فرمود: ما وجدنا له عنوانا فی کتب رجال الحدیث و له روایات عن الامام السجاد(ع).[57] شایان ذکر است، روایاتی که نویسنده مسند امام سجاد(ع) تحت این نام آورده، برخی با واژه«ابن منهال» است و برخی با «ابی منهال».[58]

5) ابوبکر حضرمی

نامش عبدالله بن محمد حضرمی، مکنّی به ابوبکر است.[59]  وی ثقه و کثیر الروایة بوده و مناظره معروفی با زید داشته است.[60]

6) ابوجهم کوفی

نامش ثویر بن ابی فاخته، مکنّی به ابوجهم کوفی است. پدرش ابوفاخته سعید بن علاقه مولای ام هانی بنت ابی طالب(ع) بود.[61] وی از شیعیان مخلص اهل بیت(ع) و از راویان ائمه اطهار(ع) است و بدین جهت مورد غضب مخالفان قرار گرفته بود.[62] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) دانسته است.[63]

7) ابوحمزه ثمالی

نامش ثابت بن دینار، مکنّی به ابوحمزه ثمالی است. شیخ طوسی وی را از اصحاب امام زین العابدین، امام محمد باقر، امام جعفر صادق و امام موسی کاظم(علیهم السلام) دانسته است.[64] وی دارای کتاب بوده و علاوه بر امام سجاد(ع) از امامان بعدی(تا امام موسی کاظم»ع») روایت کرده است.[65] وی و فرزندانش از ولایتمداران زمان خویش بوده اند و سه فرزند وی به نام های: نوح، منصور و حمزه در قیام زید بن علی(ع) حضور داشته و به همراه رهبرشان به شهادت رسیدند.[66]

وی محدث جلیل القدر و عظیم المنزله و کثیر الشأن و مورد احترام ائمه زمان خویش بود، به طوری که کشی از طریق فضل بن شاذان از امام رضا(ع) روایت نمود: يَقُولُ سَمِعْتُ الرِّضَا (ع) يَقُولُ: أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ فِي زَمَانِهِ كَلُقْمَانَ فِي زَمَانِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ قَدِمَ أَرْبَعَةً مِنَّا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ بُرْهَةً مِنْ عَصْرِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (ع)...[67]

8) ابوخالد کابلی

نامش وردان، لقبش کَنکر و کنیه اش ابوخالد کابلی است. وی از اصحاب و راویان امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهم السلام) می باشد.[68] وی از حواریان امام سجاد(ع) به شمار می آمد.[69] هنگامی که حجاج بن یوسف ثقفی شیعیان امام علی(ع) و اولاد آن حضرت را شناسایی و مجبور به برائت از وی می نمود و در صورت امتناع، آنان را به اشد مجازات محکوم و به وضع فجیعی به شهادت می رسانید، ابوخالد کابلی خود را از سیطره حجاج خارج و به مکه گریخت و در آنجا پنهان ماند و از این طریق خود را از دسایس آن سفاک در امان نگه داشت.[70]

امام جعفر صادق(ع) در باره استقامت در دین و وفاداری وی به اهل بیت(ع)فرمود: ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ (ع) إِلَّا ثَلَاثَةً أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ وَ يَحْيَى ابْنُ أُمِّ الطَّوِيلِ وَ جُبَيْرُ بْنُ مُطْعِمٍ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وَ كَثُرُوا.[71]  ابوخالد کابلی مقام منیعی نزد امام زین العابدین(ع) یافت، به گونه که امام جعفر صادق(ع) در این باره فرمود: كَانَ سَعِيدُ بْنُ الْمُسَيَّبِ وَ الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ وَ أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ مِنْ ثِقَاتِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع).[72]

9) افلح کوفی

نامش افلح بن حمید رواسی کلابی کوفی است. شیخ طوسی وی را از اصحاب امام زین العابدین(ع) دانسته.[73] در منابع روایی آمده که وی روایتی از امام سجاد(ع) در باب صید نقل کرده است.[74]

10) جابر بن عبدالله انصاری

وی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان، امام حسن مجتبی، امام حسین، امام زین العابدین و امام محمد باقر(علیهم السلام)[75] و از نادر صحابی رسول خدا(ص) بود که تا آخر عمرش از خاندان عصمت و طهارت(ع) دفاع نموده و ولایمتداری خویش را حفظ نمود. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده: إِنَّ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ كَانَ آخِرَ مَنْ بَقِيَ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَانَ رَجُلًا مُنْقَطِعاً إِلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.[76]

فضایل و مناقب وی آن قدر فراوان است که در این مختصر نمی گنجد و تنها لازم است به این نکته اشاره کنم که وی در غزوه بدر و 18 غزوه دیگر رسول خدا(ص) حضور داشت و از یاران نزدیک امیرمؤمنان(ع) و جزء پاسداران ویژه آن حضرت(شرطة الخمیس) بود و سرانجام در سال 78 هجری قمری در مدینه وفات یافت.[77]

11) جابر بن یزید جعفی

وی مکنّی به ابوعبدالله و یا ابومحمد و از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهما السلام) بود.[78] در باره شخصیت وی گفتار واحدی بین رجال شناسان نیست. ولیکن اکثر آنان وی را ثقه و مورد اعتماد و اطمینان دانستند و از امامان معصوم(ع) در تأیید و توثیق وی روایتی نقل کرده اند.[79]  جابر از راویان بزرگ اهل بیت(ع) است، به گونه ای که خودش گفت: حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ (ع) بِسَبْعِينَ أَلْفَ حَدِيثٍ لَمْ أُحَدِّثْ بِهَا أَحَداً قَطُّ وَ لَا أُحَدِّثْ بِهَا أَحَداً أَبَداً.[80]

 12) جارود بن منذر

جارود بن منذر  کندی نحّاس کوفی، مکنّی به ابومنذر به گفته شیخ طوسی، از اصحاب امام حسن مجتبی(ع) بوده[81] و نجاشی وی را توثیق و تأیید کرد و فرمود که دارای کتاب بوده است.[82] سایر رجال شناسان شیعه نیز وی را توثیق نمودند.[83]

13) جعفر بن ابراهیم

وی جعفر بن ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب(ع) است[84]، که معروف به جعفر بن ابراهیم جعفری می باشد. رجال شناسان شیعه وی را توثیق و از اصحاب امام سجاد و امام صادق(علیهما السلام) بر شمردند.[85]

14) جعید همدانی

ابوجعفر برقی وی را از اصحاب یمنی امیرمؤمنان، امام حسن مجتبی و امام حسین(علیه السلام)[86] و شیخ طوسی وی را از راویان امیرمؤمنان(ع) و از اصحاب امام حسن مجتبی، امام حسین و امام زین العابدین(علیهم السلام) بر شمرده اند.[87]

15) حسین بن امام سجاد(ع)

وی مکنّی به ابوعبدالله و شخص فاضل و با ورعی بود.[88] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) بر شمرد، که در سال 157 هجری قمری و در سن 74 سالگی وفات یافت و در بقیع مدفون شد.[89]

16) حکیم بن جبیر

نَسبش بدین شرح است: حکیم بن جبیر بن مطعم بن عدی بن عبدمناف قرشی مدنی، که شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام زین العابدین(ع) بر شمرده است.[90] از رجال شناسان شیعه ذمی در باره وی وارد نشد.[91]

17) حماد بن حبیب عطار

وی مکنّی به ابوسلیمان ازدی است، که شیخ طوسی وی را از اصحاب امام جعفر صادق(ع) بر شمرده است.[92]

18) حمران بن اعین

وی تابعی کوفی و مکنّی به ابوالحسن و به قولی ابوحمزه[93] و برادر زرارة بن اعین بوده است.[94] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق(ع) بر شمرد[95] و رجال شناسان شیعه وی را تأیید و توثیق نمودند.[96]

کشی در باره صحیح العقیده بودن وی روایت نمود: عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ، قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع) إِنِّي أَعْطَيْتُ اللَّهَ عَهْداً، لَا أَخْرُجَ مِنَ الْمَدِينَةِ حَتَّى تُخْبِرَنِي عَمَّا أَسْأَلُكَ! قَالَ، فَقَالَ لِي سَلْ! قَالَ، قُلْتُ أَ مِنْ شِيعَتِكُمْ أَنَا قَالَ نَعَمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.[97]

علامه حلی وی را بنا بر روایتی از حواریان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) دانست و فرمود: روي: أنه من حواري محمد بن علي و جعفر بن محمد عليهما السلام‌.[98]

19) ربعی بن عبدالله

نامش ربعی بن عبدالله بن جارود بن ابی سبرة هذلی بصری، مکنّی به ابونعیم است. نجاشی و علامه حلی وی را از راویان امام جعفر صادق و امام موسی کاظم(علیهما السلام) بر شمرده و او را تأیید و توثیق نمودند و فرمودند که وی دارای کتابی بوده که تعدادی از اصحاب ما از آن روایت می کردند.[99]

 20) سدیر صیرفی

نامش سلمه، مکنّی به ابوالفضل و معروف به سدیر صیرفی است.[100] برقی وی را از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)[101] و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)[102] دانسته اند. رجال شناسان شیعه وی را تأیید و از شخصیت های بارز مذهب معرفی کرده اند.[103] از امام جعفر صادق(ع) روایاتی در باره شخصیت وی موجود است. از جمله زید شحام روایت کرد: إِنِّي لَأَطُوفُ حَوْلَ الْكَعْبَةِ وَ كَفِّي فِي كَفِّ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ، وَ دُمُوعُهُ تَجْرِي عَلَى خَدَّيْهِ، فَقَالَ: يَا شَحَّامُ مَا رَأَيْتُ مَا صَنَعَ رَبِّي إِلَيَّ ثُمَّ بَكَى وَ دَعَا، ثُمَّ قَالَ لِي يَا شَحَّامُ إِنِّي طَلَبْتُ إِلَى إِلَهِي فِي سَدِيرٍ وَ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَ كَانَا فِي السِّجْنِ فَوَهَبَهُمَا لِي وَ خَلَّى سَبِيلَهُمَا.[104]

21) سعید بن مرجانه

رجال شناسان شیعه وی را از اصحاب امام زین العابدین(ع) دانستند.[105] صاحب تاج العروس در باره شخصیت وی گفت: و سَعيدُ بنُ مَرْجَانَةَ: تابِعيّ، و هي أَي مَرْجانَةُ اسمُ أُمّه، و أَمّا أَبوه فإِنه عبد اللّٰه، و هو مولَى قُريش، كُنيته أَبو عُثمانَ، كان من أَفاضلِ أَهلِ المدينةِ، يَرْوِي عن أَبي هُريرةَ، و عنه محمّدُ بنُ إِبراهيمَ، مات بها سنة 96 ، عن سبع و سبعين؛ قاله ابن حِبّان.[106]

22) سعید مقبری

وی سعید بن ابی سعید مقبری مدنی است، که بخاطر سکونت در قبرستان به مقبری معروف شده[107] و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد(ع) معرفی کرده است.[108]

23) سلیم بن قیس

نام کاملش سلیم بن قیس هلالی عامری کوفی، مکنّی به ابوصادق است.[109] رجال شناسان شیعه وی را از اصحاب امیرمومنان(ع) و امام حسن مجتبی، امام حسین، امام سجاد و امام باقر(علیهم السلام) دانسته اند.[110]

وی همان کسی است که در بین اصحاب ائمه اطهار(ع) نخستین کتاب شیعه را تألیف نمود. سلیم بن قیس در دوران بنی مروان که اوج خفقان جوامع اسلامی بود، نمی توانست کتاب خویش را که بر گرفته از احادیث امیرمومنان(ع) و فرزندانش بود، آشکار کند و بدین لحاظ آن را از همگان پنهان نگه می داشت و سرانجام در اواخر عمرش ناچار شد آن را به أبان بن ابی عیاش بسپارد، تا وی آن را به اهلش واگذار. أبان بن ابی عیاش امانتش را نگهداشت، تا این که به محضر امام زین العابدین(ع) رسید. در آن هنگام کتاب را در نزد آن حضرت قرائت کرد و امام (ع) آن را تأیید نمود و از آن پس این کتاب معروف گردید.[111]

24) شیبة بن نعامه

وی شیبة بن نعامه ضبی بصری است، که شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام زین العابدین(ع) دانسته است.[112]

25) عاصم بن حمید

وی مکنّی به ابوالفضل و ملقب به حناط، از اهالی کوفه و از موالیان بنی حنیفه و صاحب اصل و کتاب بوده است.[113] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام صادق(ع) بر شمرده[114] و رجال شناسان شیعه وی را توثیق نمودند. علامه حلی در این باره فرمود: عاصم بن حميد‌ بضم الحاء الحناط بالنون الحنفي أبو الفضل مولى كوفي ثقة عين صدوق روى عن أبي عبد الله عليه السلام.[115]

26) عامر بن سمط

وی مکنّی به ابویحیی و به گفته شیخ طوسی از اصحاب و راویان امام زین العابدین(ع) بوده است. [116]

27) عبد الصمد بن علی

وی از طایفه بنی عباس و نسبش عبدالصمد بن علی بن عبدالله بن عباس(عموی پیامبر اکرم«ص») می باشد. شیخ طوسی وی را از اصحاب امام جعفر صادق(ع) بر شمرده است.[117]

28) عبدالله بن سلیمان صیرفی

نجاشی وی را کوفی و از روات امام جعفر صادق(ع) دانسته و فرمود که وی دارای کتاب بود.[118] شیخ طوسی وی را در عداد اصحاب امام حسین، امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) معرفی کرد.[119]

29) عبدالله بن حسن

این نام، مشترک بین چند تن از رواة می باشد و ممکن است راوی امام سجاد(ع)، پسر عمویش عبد الله بن حسن بن امام حسن مجتبی(ع)، مکنی به ابومحمد باشد که در عصر خویش شیخ طالبیین بود. شیخ طوسی وی را از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهما السلام) دانسته است.[120]

30) عبدالله بن سعید

این نام، مشترک بین عبدالله بن سعید اسدی، عبدالله بن سعید مدنی، عبدالله بن سعید حیّان و عبدالله بن سعید وابشی است که تقریبا هم دوره بودند. شیخ طوسی عبدالله بن سعید مدنی، مکنّی به ابوهند را از اصحاب امام زین العابدین(ع) دانست.[121] بنا بر این، عبدالله بن سعیدی که از آن حضرت روایت نقل می کند، باید همو باشد.

31) عبدالله بن عطاء

شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) و از موالیان بنی هاشم معرفی نمود.[122] ابوعمرو کشی به نقل از نصر بن صبّاح در باره عبدالله و برادرانش عبدالملک و عریقا فرمود: وَ وَلَدُ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رِيَاحٍ تِلْمِيذُ ابْنِ عَبَّاسٍ؛ عَبْدُ الْمَلِكِ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ عريفا [عَرِيقَا]، نُجَبَاءُ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع).[123]

32) عبدالله بن محمد بن عقیل

وی از نوادگان جناب عقیل بن ابی طالب(ع) و به گفته شیخ طوسی از اصحاب امام جعفر صادق(ع) بوده است.[124]

33) عبدالله بن محمد بن عمر

وی از نوادگان عمر بن امام علی بن ابی طالب(ع) است، که شیخ طوسی وی را از اصحاب امام جعفر صادق(ع) شمرده است.[125]

34) عبیدالله بن عبدالرحمن

شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام زین العابدین(ع) بر شمرده است.[126]

35) عمر بن علی بن حسین(ع)

وی فرزند امام زین العابدین(ع) و  مکنّی به ابوحفص و معروف به عمر اشرف، مدنی تابعی و از اصحاب امام محمد باقر(ع) بوده است، که در 65 سالگی وفات نمود.[127] صاحب منتهی المقال به نقل از شیخ مفید در باره عمر بن علی فرمود: كان عمر بن علي بن الحسين عليه السلام فاضلا جليلا، ولي صدقات النبي صلّى اللّٰه عليه و آله و صدقات أمير المؤمنين عليه السلام، و كان ورعا متجنّبا.[128]

36) محمد بن جعفر

این نام در بین راویان ائمه اطهار(از زمان حضرت علی(ع) تا زمان امام جعفر صادق(ع) ) زیاد دیده می شود و نمی توان تعیین نمود، کدامشان روایت کننده از امام سجاد(ع) بوده است.

37) محمد بن عمر بن علی

وی محمد بن عمر بن امام علی بن ابی طالب(ع) و مکنّی به ابوعبدالله مدنی است، که در سال 145 هجری قمری در مدینه کشته شد.[129] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد و امام صادق(علیهما السلام) بر شمرد.[130][131]

38) مسعود بن مالک

وی مسعود بن مالک بن سعید اسدی کوفی، از موالیان سعید بن جبیر بوده که از  مولایش سعید بن جبیر و ربیع بن خثیم و امام زین العابدین(ع) روایت می نمود.[132]

39) منهال بن عمرو

منهال بن عمرو اسدی، از موالی بنی اسد و ساکن کوفه بوده که شیخ طوسی وی را از اصحاب امام حسین، امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) معرفی نموده است.[133]

40) موسی بن ابی حبیب

وی مکنّی به ابومفضل بوده و نجاشی در باره اش فرمود: موسى بن أبي حبيب‌ كوفي له كتاب صغير.[134] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام صادق(ع) دانست.[135]

41) میسرة حبیب

وی مکنّی به ابوحازم نهدی بوده و شیخ طوسی وی را از اصحاب امام صادق(ع) بر شمرده است.[136]

42) نصر بن اوس طائی

شیخ طوسی وی را از اصحاب امام جعفر صادق(ع) معرفی نموده است.[137]

43) هارون بن حمزه

شیخ طوسی وی را از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهما السلام) معرفی نموده است[138] و نجاشی وی را از راویان امام جعفر صادق(ع) و کوفی دانست و او را توثیق و صاحب کتاب معرفی کرد.[139] علامه حلی نیز در همین رابطه فرمود: هارون بن حمزة الغنوي‌ بالغين المعجمة و النون، الصيرفي كوفي ثقة عين روى عن أبي عبد الله عليه السلام كوفي ثقة.[140]

44) هاشم بن برید

وی از اصحاب و راویان امام زین العابدین(ع) بوده و اکثر روایاتش را فرزندش علی از او نقل نموده است.

45) یحیی بن سعید

این نام مشترک بین چند از اهل حدیث، از جمله یحیی بن سعید بن قیس، یحیی بن سعید قطان و یحیی بن سعید بن ابان می باشد و معلوم نیست روای امام سجاد(ع) کدام یک از آنان می باشد. وی تعدادی احادیث از امام سجاد(ع) روایت کرده است.[141]

46) یحیی بن مساور

شیخ طوسی وی را از اصحاب امام جعفر صادق(ع) دانست و درباره اش فرمود: يحيى بن المساور، أبو زكريا‌

التميمي، مولاهم كوفي.[142]

47) یونس

این نام بین چند تن از روات مشترک است. تحت عنوان این نام و نام های یونس بن ابی یعقوب، یونس بن حباب و یونس بن عبدالرحمن احادیثی از امام سجاد(ع) روایت شده است.[143]

مبحث دوم: راویان غیر امامی

در زمان امام زین العابدین(ع) دسته بندی مذهبی خاصی بین مسلمین وجود نداشت ولی از جهت فکری، بخاطر تبلیغات مسموم بنی امیه بعد از صلح تحمیلی امام حسن مجتبی(ع) بر ضد امیرمؤمنان(ع) و تمامی خاندان عصمت و طهارت(ع)،عموم مسلمانان گرایش به مکتب خلفاء داشته و از مکتب اهل بیت(ع) فاصله گرفته بودند و تعداد محدودی در مسیر اهل بیت(ع) مشی می نمودند و حتی اینان نیز برخی در کسوت تقیه فرو رفته و بخاطر حفظ جان و مالشان تظاهر به سنی گرایی می نمودند. به همین جهت امام صادق(ع) وضعیت آنان را بدین گونه ترسیم نمود: ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ (ع) إِلَّا ثَلَاثَةً أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ وَ يَحْيَى ابْنُ أُمِّ الطَّوِيلِ وَ جُبَيْرُ بْنُ مُطْعِمٍ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وَ كَثُرُوا. در روایت دیگر نام جابر نیز اضافه شد: وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ.[144]

 علاوه بر اهل سنت، خود شیعیان نیز در زمان امام زین العابدین(ع) و یکی دو دهه بعد از شهادت آن حضرت متحمل دو انشعاب بزرگ شدند: یکی کیسانیان که اعتقاد به امامت محمد حنفیه داشته و دیگری زیدیان که اعتقاد به امامت زید بن علی(ع) و فرزندانش پیدا کرده بودند. مع الاسف در بین شیعیان امامیه نیز عده ای راه غلو و افراط در پیش گرفته و مسیر خود را از مذهب حق جدا نمودند. این دسته های گوناگون کم و بیش در بین راویان امام سجاد(ع) به چشم می خورند. آنان را در این مقال، در دو بخش: شیعیان غیر امامی و اهل سنت مورد اشاره قرار می دهم:

الف: شیعیان غیر امامی

1) ابن بُکیر

نامش عبدالله بن بُکیر بن اعین، مکنّی به ابو علی شیبانی است. ابوعمرو کشی وی را از فقهای شیعه دانست.[145]نجاشی وی را از اصحاب امام جعفر صادق(ع) خواند و گفت وی دارای کتاب و کثیر الحدیث بوده است.[146] رجال شناسان شیعه وی را فطحی مذهب، ولیکن مورد ثقه دانسته اند.[147]

2) ابوجارود خارفی

نامش زیاد بن منذر، مکنّی به ابوجارود همدانی خارفی است. وی ساکن کوفه و از جهت رجالی تابعی به شمار می آید. رجال شناسان شیعه وی را از اصحاب و راویان امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهما السلام) دانسته ولیکن وی را مورد تأیید قرار ندادند. زیرا وی بعد از قیام زید بن علی(ع) تغییر عقیده داد و از مذهب امامیه فاصله گرفت.[148]

وی مؤسس دسته ای از زیدیه، معروف به «جارودیه» می باشد.[149] ابوبصیر در باره انحرافش روایت کرد: قَالَ: ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) كَثِيرَ النَّوَّاءِ وَ سَالِمَ بْنَ أَبِي حَفْصَةَ وَ أَبَا الْجَارُودِ، فَقَالَ كَذَّابُونَ مُكَذِّبُونَ كُفَّارٌ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ، قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَذَّابُونَ قَدْ عَرَفْتُهُمْ فَمَا مَعْنَى مُكَذِّبُونَ قَالَ كَذَّابُوَن يَأْتُونَّا فَيُخْبِرُونَّا أَنَّهُمْ يُصَدِّقُونَّا وَ لَيْسُوا كَذَلِكَ وَ يَسْمَعُونَ حَدِيثَنَا فَيُكَذِّبُونَ بِهِ.[150]

3) ابومقدام

ثابت بن هرمز فارسی عجلی، مکنّی به ابو مقدام و معروف به حداد، از جمله راویانی است که از امام زین العابدین(ع) روایت نقل کرده است.[151] وی اصالتا ایرانی و ساکن کوفه و مولای بنی عجل بوده است.[152]شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام سجاد، امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهم السلام) بر شمرده[153] ، ولیکن رجال شناسان شیعه وی را بخاطر انحراف از مذهب امامیه به مذهب زیدیه بُتریه توثیق و تأیید نکردند. [154]

کشی وی را از سران مذهب بُتریه(طایفه ای از زیدیه) دانست.[155]

4) حکم بن عتیبه

نامش حکم بن عتیبه و یا عیینه[156] و مکنّی به ابومحمد و به قولی ابوعبدالله است، که در سال 114 و یا 115 هجری قمری وفات یافت.[157] شیخ طوسی وی را از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) دانست.[158] کشی روایاتی در مذمت وی نقل نمود و به نقل از علی بن حسن بن فضال وی را از فقهای عامه(اهل سنت) بر شمرد.[159] رجال شناسان شیعه وی را مورد تأیید و توثیق قرار ندادند و او را بر مذهب مخالف(اهل سنت) و یا زیدی بتری می دانند.[160]

5) سالم بن ابی حفصه

نجاشی در باره وی فرمود، که وی مولای بنی عجل و کوفی بود و از امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) روایت می کرد. وی مکنّی به ابوالحسین و ابویونس بوده و پدرش زیاد مکنّی به ابوحفصه بوده است. سالم در زمان امام جعفر صادق(ع) در سال 137 هجری قمری وفات یافت. وی دارای کتاب بود.[161] شیخ طوسی نیز وی را از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق دانسته[162] و گفته که نام پدرش عبید ابوحفصه بوده است و سالم مکنّی به ابویونس و به قولی ابوالحسن بوده و در سال 137 وفات نموده است.[163]

در باره اعتقاداتش، رجال شناسان شیعه نظر مثبتی نسبت به وی ندارند و او را منحرف از مکتب اهل بیت(ع) دانسته و بدین جهت توثیقش نکردند.[164] ابوعبیده حذا در باره انحرافات وی روایتی از امام محمد باقر(ع) نقل کرد.[165]

6) فرات بن احنف

شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام سجاد، امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهم السلام) دانسته ولیکن در باره اش فرمود: فرات بن الأحنف العبدي، يرمى بالغلو و التفريط في القول.[166] سایر رجال شناسان شیعه نیز دیدگاه مثبتی نسبت به وی نداشته و او را غالی دانستند.[167]

7) قاسم بن عوف

شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام سجاد(ع) دانست، ولیکن در باره اش فرمود: القاسم بن عوف الشيباني، و كان يختلف بين علي بن الحسين و محمد ابن الحنفية.[168] ابوعمرو کشی روایتی از خود قاسم بن عوف نقل می کند، که دلالت بر عدم توثیق و تأکید وی از جانب امام سجاد(ع) دارد.[169]

ب: اهل سنت

1) اسحاق سبیعی

نامش عمرو، یا عمر بن عبدالله بن علی، مکنّی به ابواسحاق و معروف به اسحاق سبیعی است. وی از عابدان و زاهدان عصر خویش و از موثقان در حدیث و روایت نزد شیعه و اهل سنت محسوب می گردد. وی معاصر امام زین العابدین(ع) و از ثقات آنحضرت می باشد. ابواسحاق در شب شهادت امیرمؤمنان(ع) به دنیا آمد و 90 سال عمر نمود و از طایفه همدان بوده.[170]  شیخ طوسی وی را از اصحاب امام حسن مجتبی(ع) بر شمرد.[171]

2) حسن بصری

وی از علمای اهل سنت و از مخالفان اهل بیت(ع) و پیروان آنان بود و در کلام و فقه مکتب جدایی داشت. وی پیشوای قدریه و از زهاد ثمانیه بود[172] و نسبت به امیرمومنان(ع) نظر مثبتی نداشت و آن حضرت را در جنگ با دشمنانش یاری نکرد و به آن حضرت خورده می گرفت.[173]

3) زهری

نامش محمد بن شهاب زهری، مکنّی به ابوبکر است. شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام سجاد(ع) دانسته و لیکن فرمود: عدو.[174]

صاحب منتهی المقال از برخی رجال شناسان شیعه نقل نمود، که زهری از جهت اعتقادی شیعه بوده. به جهت این که روایتی نقل نمود که اسامی ائمه اثنی عشر در آن تصریح شده است.[175]

4) زید بن اسلم

وی خدمتکار عمر بن خطاب و تابعی بوده. برقی وی را از اصحاب امام سجاد(ع)[176] و شیخ طوسی از اصحاب امام سجاد و امام جعفر صادق(علیهما السلام)[177] دانسته اند. وی با امام سجاد(ع) رابطه داشته و از وی روایاتی نقل نموده است. 5) سفیان ثوری

نامش سفیان بن سعید بن مسروق، مکنّی به ابوعبدالله ثوری است. شیخ طوسی وی را در ردیف اصحاب امام جعفر صادق(ع) ذکر کرد[178]، ولیکن وی مورد تأیید و توثیق رجال شناسان شیعه نیست. به عنوان مثال، ابن داود و علامه حلی در باره اش فرمودند: لیس من اصحابنا.[179]

وی از علمای اهل سنت و پیرو مکتب خلافت است که در زمان امام صادق(ع) خود را در ردیف عُبّاد و زُهاد قرار می داد و حتی بر امام صادق(ع) عیب و ایراد می گرفت. در روایتی آمد: أَنَّ سُفْيَانَ الثَّوْرِيَّ دَخَلَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ عَلَيْهِ ثِيَابٌ جِيَادٌ، فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ آبَاءَكَ لَمْ يَكُونُوا يَلْبَسُونَ مِثْلَ هَذِهِ الثِّيَابِ! فَقَالَ إِنَّ آبَائِي عَلَيْهِمُ السَّلَامُ كَانُوا فِي زَمَانٍ مُقْفِرٍ مُقْتِرٍ، وَ هَذَا زَمَانٌ قَدْ أَرْخَتِ الدُّنْيَا عَزَالِيَهَا، فَأَحَقُّ أَهْلِهَا بِهَا أَبْرَارُهُمْ.[180]

6) طاووس یمانی

نامش طاووس بن کیسان خولانی همدانی یمانی، مکنّی به ابوعبدالرحمن است. وی از اهالی یمن و اصالتا فارس بود. طاووس از اعلام تابعین و از زهاد و عارفان عصر خویش و از علمای بزرگ اهل سنت محسوب می گردد.[181] شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام زین العابدین(ع) معرفی کرد. [182] برخی بخاطر گفتار شیخ طوسی و هم چنین بخاطر ملاقات امام زین العابدین(ع) با طاووس در کنار خانه خدا و گفتگو با وی، تصور نموده اند که او شیعه و یا متمایل به اهل بیت(ع) بوده است. ولیکن محدث نوری این قول را رد.[183]

7) مالک بن اعین جُهنی

شیخ طوسی وی را از اصحاب و راویان امام محمد باقر و امام جعفر صادق(علیهما السلام) بر شمرد.[184] ولیکن در باره این شخص از دو جهت بین رجال شناسان شیعه اختلاف است: یکی در باره نَسب و دیگری در باره مذهبش.

در باره نَسبش برخی معتقدند که وی و برادرش قعنب، از برادران زراره بن اعین بوده، ولیکن راه خلاف را در پیش گرفته و از مذهب حق خارج شدند. ابوعمرو کشی از معتقدین این قول است. وی در بحث خاندان بنی اعین فرمود: كَانَ لَهُمْ غَيْرُ زُرَارَةَ وَ إِخْوَتِهِ أَخَوَانِ لَيْسَا فِي‌ شَيْ‌ءٍ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ: مَالِكٌ وَ قَعْنَبٌ.[185] علامه حلی نیز همین قول را اختیار کرده است.[186] اما عده ای دیگر از رجال شناسان، از جمله خود کشی در گفتار دیگرش، مالک را جزء برادران زراره ندانست و بنا بر قول علی بن محمد بن فیروزان قمی فرمود:  مَالِكُ بْنُ أَعْيَنَ الْجُهَنِيُّ هُوَ ابْنُ أَعْيَنَ وَ لَيْسَ مِنْ إِخْوَةِ زُرَارَةَ وَ هُوَ بَصْرِيٌّ.[187]

اما در باره مذهبش، تعدادی از رجال شناسان، از جمله ابوعمرو کشی، علامه حلی و ابن داود معتقدند که وی برادرش قعنب بر مذهب مخالف مشی می کردند.[188] اما عده ای دیگر آن را مورد تردید قرار دادند.[189]

8) مالک بن انس

وی مالک بن انس بن ابی عامر اصبحی مدنی است، که شیخ طوسی وی را از اصحاب امام جعفر صادق(ع) بر شمرده و فرمود که وی صاحب کتاب بوده است.[190] مالک یکی از پیشوایان چهار گانه اهل سنت است[191] و  سنیّان مالکی مذهب، منتسب به وی می باشند. برخی از رجال شناسان معاصر  تصور کرده اند که آن مالک بن انسی که از اصحاب امام جعفر صادق(ع) بوده و از ابن ابی عمیر روایت می نمود، غیر از مالک بن انس، مؤسسس مذهب مالکیه است و این نام، مشترک بین آن دو است. [192]

ولی آن گونه که از گفتار متقدمین بر می آید، این نام مشترک بین دو نفر نیست. بلکه نام همان کسی است که مؤسس مذهب فقهی مالکیه است و همو در عداد اصحاب امام صادق(ع) نیز قرار گرفته است. مؤید این گفتار روایتی است که شیخ صدوق با چند واسطه از  محمد بن زیاد ازدی، که همان ابن ابی عمیر است، از مالک بن انس نقل کرده است.[193]

9) محمد بن اسحاق

این نام مشترک بین چند تن از راویان ائمه اطهار(ع) می باشد. به احتمال زیاد، راوی امام سجاد(ع)، محمد بن اسحاق مدنی است، که علامه حلی وی را از اصحاب امام محمد باقر(ع) و از عامه دانسته.[194] ابوعمرو کشی وی را به مانند چند تن از علمای اهل سنت، محبّ اهل بیت(ع) و متمایل به آنان دانست و فرمود:  مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ المكندرِ، وَ عَمْرُو بْنُ خَالِدٍ الْوَاسِطِيُّ وَ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ جَرِيحٍ، وَ الْحُسَيْنُ بْنُ عُلْوَانَ، وَ الْكَلْبِيُّ، هَؤُلَاءِ مِنْ رِجَالِ الْعَامَّةِ إِلَّا أَنَّ لَهُمْ مَيْلًا وَ مَحَبَّةً شَدِيدَةً.[195]

10) محمد بن عائشه

وی از راویان عامه بوده و در کتب رجال شناسان شیعه نامی از وی برده نشده. وی تعدادی احادیث از امام سجاد(ع) روایت کرده است.[196]

11) نافع بن جبیر

نافع بن جبیر بن مطعم، مکنّی به ابومحمد نوفلی و به قولی ابوعبدالله مدنی، به گفته شیخ طوسی از اصحاب و راویان پیامبر خدا(ص) بوده است.[197] رجال شناسان اهل سنت وی را که در سال 99 هجری قمری وفات یافت، توثیق نمودند.[198]

12) یزید بن حازم

نامی از وی در منابع رجالی شیعه نیامده، علی الظاهر از روات عامه است. صاحب مسند امام سجاد(ع) به نقل از ابن حجر، در باره اش فرمود: یزید بن حازم الازدی الجهضمی ابوبکر البصری...[199]

مبحث سوم: راویان غیر عرب و زنان

الف: راویان غیر عرب

تعداشان 5 نفر می باشد، که عبارتند از: أبان بن ابی عیاش، ابومقدام عجلی، حمران بن اعین، زرارة بن اعین و هشام بن سالم. نظر به این که در مبحث های اول و دوم اشاره به شخصیت و  روایات آنان نمودیم، در این جا آن را تکرار نمی کنیم.

ب: بانوان راوی

از بین راویان امام سجاد(ع) تنها دو تن از بانوان وجود دارند، که عبارتند از ام سلیم و حبابه والبیه. ظاهرا اولی از پیروان اهل سنت و دومی از پیروان مکتب اهل بیت(ع) بوده اند.

1) ام سلیم

وی ام سلیم بنت ملحان، مادر انس بن مالک انصاری است، که به گفته شیخ طوسی از اصحاب پیامبر خدا(ص) بوده[200] و روایتی از امام سجاد(ع) در باب دلائل آن حضرت نقل نموده است.[201]

 

2) حبّابه والبیه

وی از بانوان طایفه بنی اسد و از محبان اهل بیت(ع) بود. به گفته برخی از رجال شناسان وی از زمان امیرمؤمنان(ع) تا زمان امام رضا(ع) زنده و از آنان روایاتی نقل نمود.[202] حبابه والبیه از امام زین العابدین(ع) یک روایت در باب امامت و یک روایت در باب دلائل آن حضرت نقل کرده است.[203]

نتیجه: فزونی علم و معنویت امام سجاد(ع) در حدی بود، که در دوران خفقان بنی امیه و کشتار بی رحمانه شیعیان و محبان اهل بیت(ع) توسط ایادی سفاک امویان، شاگردان بی شماری را در مکتب تربیتی و علمی خویش گردآورد و از آنان عالمان و فاضلانی پرورانید و تحویل جامعه اسلامی داد، که راه امامت و ولایت را در بین سایر مسلمانان بسط و توسعه دادند و از بین آنان راویانی برخاستند که توفیق انتقال معارف ولایی را به نسل های بعدی به دست آورند. راویانی از شیعه و غیر شیعه، از عرب و غیر عرب و از زن و مرد. خلاصه سلسله امامت با مهارت های ویژه امام زین العابدین(ع) استمرار یافت و زمینه ساز مکتب گسترده امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) گردید.

 منابع:

 

 

. عضو هیأت علمی مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی(وابسته به پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)[1]

. رجال النجاشی، ص 19[2]

. رجال النجاشی ، ص 237[3]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 236[4]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 318[5]

. رجال النجاشی ، ص 434[6]

. رجال الکشی ، ص 123[7]

. رجال النجاشی ، ص 10[8]

. رجال النجاشی ، ص 10[9]

. رجال النجاشی ، ص 11[10]

. رجال الکشی ، ص 331[11]

. رجال النجاشی ، ص 12[12]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 416[13]

. رجال البرقی ، ص 13[14]

. معجم رجال الحدیث ، ج 15 ، ص 144[15]

. رجال الکشی ، ص 170[16]

. نقد الرجال ، ج 4 ، ص 77 ؛ منتهی المقال ، ج 5 ، ص 263[17]

. رجال البرقی ، ص 14[18]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 114[19]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 151[20]

.رجال الشیخ الطوسی ، ص 214[21]

. معجم رجال الحدیث ، ج 22 ، ص 111[22]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 61 ، 112 ، 132 و 185 [23]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 112 ؛ منتهی المقال ، ج 2 ، ص 324[24]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 448[25]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 136 و 210[26]

. الفهرست ، ص 74[27]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 113 ، 135 و 206[28]

. منتهی المقال ، ج 3 ، ص 290[29]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 114[30]

. رجال الکشی ، ص 115[31]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 114[32]

. رجال العلامة ، ص 79[33]

. رجال الکشی ، ص 116[34]

. رجال النجاشی ، ص 214[35]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 231 و 340[36]

. رجال النجاشی ، ص 214[37]

. رجال النجاشی ، ص 309 و رجال العلامة ، ص 132[38]

. رجال الکشی ، ص 213[39]

. رجال الکشی ، ص 213[40]

. رجال الکشی ، ص 213[41]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 427[42]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 44 ، 70 ، 95 و 118[43]

. رجال الکشی ، ص 95[44]

. منتهی المقال ، ج 4 ، ص 54[45]

. منتهی المقال ، ج 7 ، ص 269 ؛ مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، 485[46]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 142[47]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 485[48]

. رجال البرقی، ص 9[49]

. مسند الامام السجاد ، ج 2 ، ص 416[50]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 126[51]

. رجال العلامة ، ص 207[52]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 419 [53]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 419[54]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 109[55]

. مستدرک الوسائل، ج 13 ، ص 452[56]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 421[57]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 221 و 222[58]

. رجال ابن داود ، ص 211[59]

. منتهی المقال ، ج 7 ، ص 124[60]

. رجال النجاشی ، ص 118[61]

. رجال النجاشی ، ص 118[62]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 111 ، 129 و 174[63]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 109، 129 ، 177 و 333 [64]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 333[65]

. رجال النجاشی ، ص 115[66]

. رجال الکشی ، ص 203[67]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 119 ، 148 و 317[68]

. رجال العلامة ، ص 177[69]

. رجال الکشی ، ص 124[70]

. رجال الکشی ، ص 123[71]

. الکافی ، ج 1 ، ص 427[72]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 109 ؛ معجم رجال الحدیث ، ج 4 ، ص 138[73]

. ر.ک: وسائل الشیعة ، ج 23 ، ص 384 ؛ مستند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 431[74]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 31 ، 59 ، 93 ، 99 ، 109 و 129[75]

. الکافی ، ج 1 ، ص 469[76]

. معجم رجال الحدیث ، ج 4 ، ص 329[77]

. رجال البرقی ، ص 9 و 16 ؛ رجال الشیخ الطوسی ، ص 129 و 176[78]

. رجال الکشی ، ص 192[79]

. رجال الکشی ، ص 194[80]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 93[81]

. رجال النجاشی ، ص 130[82]

. ر.ک: رجال ابن داود، ص 80 ؛ رجال العلامه ، ص 37 ؛ نقد الرجال ، ج 1 ، ص 328 ؛ منتهی المقال ، ج 2 ، ص 221[83]

. رجال ابن داود ، ص 82 ؛ رجال العلامة ، ص 33 [84]

. رجال البرقی ، ص 9 ، رجال الشیخ الطوسی ، ص 111 ؛ نقد الرجال ، ج 1 ، ص 336[85]

. رجال البرقی ، ص 6 ، 7 و 8[86]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 59 ، 93 ، 100  و 111[87]

. نقد الرجال ، ج 2 ، ص 106[88]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 112 ، 130 و 182 [89]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 112[90]

. نقد الرجال ، ج 2 ، ص 145 ؛ معجم رجال الحدیث ، ج 7 ، ص 194[91]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 188[92]

. معجم رجال الحدیث، ج 7 ، ص 269[93]

. رجال ابن داود ، ص 134[94]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 132 و 194[95]

. نقد الرجال ، ج 2 ، ص 162 ؛ منتهی المقال ، ج 3 ، ص 126 ؛ معجم رجال الحدیث ، ج 7 ، ص 269 [96]

. رجال الکشی ، ص 176[97]

. رجال العلامة ، ص 63[98]

. رجال النجاشی ، 168 ؛ رجال العلامة ، ص 71[99]

. رجال العلامة ، ص 85[100]

. رجال البرقی ، ص 15 و 18[101]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 114 ، 137 و 223[102]

.منتهی المقال ، ج 3 ، ص 310 ؛ خاتمة المستدرک ، ج 4 ، ص 316 ؛ معجم رجال الحدیث ، ج 9 ، ص 36[103]

. رجال الکشی ، ص 210[104]

. رجال البرقی ، ص 9 ؛ رجال الشیخ الطوسی ، ص 115 ؛ معجم رجال الحدیث ، ج 9 ، ص 137[105]

. تاج العروس ، ج 3 ، ص 485[106]

. نقد الرجال ، ج 2 ، ص 304 ؛ معجم رجال الحدیث ، ج 9 ، ص 115[107]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 115[108]

. منتهی المقال ، ج 3 ، ص 374[109]

. رجال البرقی ، ص 4 و 8 ؛ رجال الشیخ الطوسی ، ص 66 ، 94 ، 101 ، 114  و 136[110]

. رجال الکشی ، 104[111]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 115[112]

. رجال الکشی ، ص 367 ؛ رجال النجاشی ، ص 301[113]

. رجال الشیخ الطوسی ، 262[114]

. رجال العلامة ، ص 125[115]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 118 ؛ نقد الرجال ، ج 3 ، ص 10[116]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 241[117]

. رجال النجاشی ، ص 225[118]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 103 ، 117 ، 139 ، 264[119]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 139 و 228 [120]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 117[121]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 117 ، 139 و 230[122]

. رجال الکشی ، ص 215[123]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 264[124]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 229[125]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 118[126]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 139 و 252[127]

. منتهی المقال ، ج 5 ، ص 136[128]

. خاتمة المستدرک ، ج 9 ، ص 82[129]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 120 و 275[130]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 497[131]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 498[132]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 105 ، 119 ، 147 و 306 [133]

. رجال النجاشی ، ص 408[134]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 312[135]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 310[136]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 314[137]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 148 و 318[138]

. رجال النجاشی ، ص 437[139]

. رجال العلامة ، ص 180[140]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 506[141]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 322[142]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 509[143]

. رجال الکشی، ص 123[144]

. رجال الکشی ، ص 345[145]

. رجال النجاشی ، ص 222[146]

. الفهرست ، ص 106 ؛ رجال العلامة ، ص 107[147]

. ن.ک: رجال البرقی، ص 13 و 18 ؛ رجال النجاشی ، ص 170 ؛ رجال الشیخ الطوسی ، ص 135 و 208 ؛ رجال العلامة ، ص 223[148]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 135[149]

. رجال الکشی ، ص 230[150]

. رجال النجاشی ، ص 116 ؛ مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 429[151]

. رجال ابن داود ، ص 433[152]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 110 ، 129 و 174[153]

. ن.ک: رجال الکشی ، ص 232 ؛ رجال النجاشی ، ص 116 ؛ منتهی المقال ، ج 2 ، ص 199[154]

. رجال الکشی ، ص 233[155]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 444[156]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 112[157]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 112 ، 131 و 184[158]

. رجال الکشی ، ص 209 [159]

. منتهی المقال ، ج 3 ، ص 103 ؛ خاتمة المستدرک ، ج 7 ، ص 303 ؛ معجم رجال الحدیث ، ج 7 ، ص 182[160]

. رجال النجاشی ، ص 188 [161]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 115 ، 137 و 217[162]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 115[163]

. نقد الرجال ، ج 2 ، ص 293 ؛ منتهی المقال ، ج 3 ، ص 302 ؛ معجم رجال الحدیث ، ج 9 ، ص 15[164]

. رجال الکشی ، ص 235[165]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 119 ، 143 و 270 [166]

. رجال ابن الغضائری ، ص 84 ؛ رجال العلامة ، ص 247 ؛ منتهی المقال ، ج 5 ، ص 188 ؛ نقد الرجال ، ج 4 ، ص 13[167]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 119[168]

. رجال الکشی ، ص 124[169]

. منتهی المقال ، ج 5 ، ص 135 ؛ خاتمة المستدرک ، ج 8 ، ص 251[170]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 98[171]

. معجم رجال الحدیث ، ج 5 ، ص 256[172]

. منتهی المقال ، ج 2 ، ص 364[173]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 119 ؛ نقد الرجال ، ج 4 ، ص 230[174]

. منتهی المقال ، ج 6 ، ص 80[175]

. رجال البرقی ، ص 9[176]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 114 و 207[177]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 220[178]

. رجال ابن داود ، ص 458 ؛ رجال العلامة ، ص 228[179]

. رجال الکشی ، ص 393[180]

. خاتمة المستدرک ، ج 1 ، ص 151[181]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 116[182]

. خاتمة المستدرک ، ج 1 ، ص 151[183]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 145 و 302[184]

. رجال الکشی ، ص 181[185]

. رجال العلامة ، ص 249 و 261[186]

. رجال الکشی ، ص 216[187]

. رجال الکشی ، ص 181 ؛ رجال العلامة ، ص 248 و 249 ؛ رجال ابن داود ، ص 497[188]

. منتهی المقال ، ج 5 ، 271 ؛ خاتمة المستدرک ، ج 5 ، ص 99[189]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 302 ؛ الفهرست ، ص 168[190]

. منتهی المقال ، ج 5 ، ص 273[191]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 490[192]

. معجم رجال الحدیث ، ج 15 ، ص 165[193]

. رجال العلامة ، 250[194]

. رجال الکشی ، ص 390[195]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 494[196]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 84[197]

. ر.ک: مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 502[198]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 507[199]

. رجال الشیخ الطوسی ، ص 52[200]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 432[201]

. ر.ک: وسائل الشیعة ، ج 30 ، ص 337 ؛ منتهی المقال، ج 7 ، ص 462 ؛ مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 439[202]

. مسند الامام السجاد(ع) ، ج 2 ، ص 439[203]

 

کتابنامه:

1. ابن داود حلّى، حسن بن على بن داود، رجال ابن داود، در يك جلد، انتشارات دانشگاه تهران، تهران - ايران، 1383 ه‍ ق

2. برقى، ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد، رجال البرقي - الطبقات، در يك جلد، انتشارات دانشگاه تهران، تهران - ايران، 1383 ه‍ ق

 3. تفرشى، سيد مصطفى بن حسين حسينى، نقد الرجال، 5 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1418 ه‍ ق

4. حائری مازندرانى، محمد بن اسماعيل، منتهى المقال في أحوال الرجال، 7 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1416 ه‍ ق

5. خويى، سيد ابو القاسم موسوى، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، 24 جلد، ه‍ ق

6. زبيدى واسطی، محب الدين سيد محمد مرتضى حسينى، تاج العروس من جواهر القاموس، 20 جلد، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت - لبنان، اول، 1414 ه‍ ق

 7. شیخ  طوسى، محمد بن حسن، الفهرست، در يك جلد، المكتبة الرضوية، نجف اشرف - عراق، اول، ه‍ ق

8. شیخ طوسى، محمد بن حسن، رجال الشيخ الطوسي - الأبواب، در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، سوم، 1427 ه‍ ق

9. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام السجاد(ع)، 2 جلد،انتشارات عطارد، تهران- ایران، اول، 1379 ش

10. علامه حلّى، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، رجال العلامة - خلاصة الأقوال، در يك جلد، منشورات المطبعة الحيدرية، نجف اشرف - عراق، دوم، 1381 ه‍ ق

11. كشّى، ابو عمرو، محمد بن عمر بن عبد العزيز، رجال الكشي، در يك جلد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد - ايران، 1490 ه‍ ق

12. كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق

 13. نجاشى، ابو الحسن احمد بن على، رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 1407 ه‍ ق

14. نورى طبری، ميرزا حسين، خاتمة المستدرك، 9 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1417 ه‍ ق

15. نورى طبری، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، بيروت - لبنان، اول، 1408 ه‍ ق

 پایان

24/4/1394
 

 

شما اینجا هستید: خانه مقالات مجموعه ها رجالی/ گونه شناسی راویان امام سجاد(ع)