قرآن و حدیث

حدیثی از امام رضا(ع) در سازندگی روح انسان

حدیثی در سازندگی روح انسان


من كتاب عيون الأخبار: عن عليّ بن موسى الرضا عليه السلام قال: «أوحىَ اللّه عزّ و جلّ إلى نبيٍّ من أنبيائه: إذا أصبحتَ فأوّلُ شيءٍ يَستقبلك فَكُلْهُ، والثاني فاكْتُمْهُ، و الثالث فاقْبَلْهُ، والرابع فلا تُؤيِسُه، والخامس فاهْرَبْ منه».
قال: «فلمّا أصبح مَضى فاستقبله جَبلٌ أسودٌ عظيمٌ فوقف و قال: أمرني ربي عزّ و جلّ أن آكل هذا، و بَقيَ مُتحيّراً، ثمّ رَجع إلى نفسه فقال: إنّ ربّي جلّ جلاله لا يأمرني إلاّ بما اُطيق، فَمشى إليه لِيَأكله، فكلّما دَنا مِنه صَغُرَ حتّى انتهى إليه فوَجَده لُقمةً فأكلها فوجدها أطيبُ شيءٍ أكله.
ثمّ مضى فَوَجَد طَستاً من ذهبٍ فقال: أمرني ربّي أن أكتُمَ هذا، فَحَفَر له حُفرةً وجَعَله فيها وألقى عليه التُراب، ثمّ مَضى فالتفتَ فإذا الطَستُ قد ظَهَر، قال: قد فعلتُ ما أمرني ربّي عزّ و جل.
فمضى فإذا هو بِطَيرٍ و خَلفه بازيٌّ، فطاف الطير حَولَه، فقال: أمرني ربّي أن أقبل هذا، فَفَتح كُمّه فدخل الطير فيه، فقال له البازي: أخذتَ صيدي و أنا خَلفَه مُنذ أيّامٍ، فقال: إنّ ربّي أمرني أن لا اُويس هذا، فقطع مِن فخذه قطعةً فألقاها إليه، ثمّ مضى.
فلمّا مضى فإذا هو بِلَحمٍ ميتةٍ مُنتِنٍ مُدَوَّدٍ، فقال: أمرني ربّي أن أهربَ مِن هذا، فهَرَب منه.
ورَجع، ورأى في المنام كأنّه قد قيل له: إنّك قد فعلتَ ما أمرتَ به، فهل تَدري ما ذاك كان؟
قال: لا.
قيل له: أمّا الجبل، فهو الغَضَب، إنّ العبد إذا غَضَب لم يَرَ نفسَه و جَهِل قَدره مِن عِظَم الغَضب، فإذا حَفِظ نفسه و عرف قدره و سَكَن غضبه كانت عاقبتُه كاللُقمة الطيبة الّتي أكلها.
و أمّا الطَست، فهو العملُ الصالح إذا كَتَمه العبد و أخفاه، أبى اللّه إلاّ أن يُظهره ليُزّينه به مع ما ادّخَرَ له مِن ثواب الآخرة.
و أمّا الطير، فهو الرَجُل الّذي يأتيك بنَصيحةٍ فاقبله و اقبل نصيحته.
و أمّا البازيّ فهو الرَجُل الّذي يأتيك في حاجةٍ فلا تُؤيسه.
و أمّا اللحم المُنتن، فهو الغيبة فاهرب منها».
(مشکاة الانوار، ج 2 ، ص 278)
ترجمه: امام رضا(ع) فرمود: خداوند متعال به یکی از پیامبرانش وحی نمود: صبح فردا به اول چیزی که در برابرش قرار گرفتی آن را بخور، و به دوم چیزی که رسیدی آن را پنهان کن، و به سوم چیزی که رسیدی از آن استقبال کن، و به چهارم چیزی که رسیدی از آن ناامید مشو و به پنجم چیزی که رسیدی از آن فرار کن.

صبح روز بعد، آن پیامبر حرکت کرد و در آغاز کوه سیاه و بزرگی در برابرش قرار گرفت. با خود گفت که خدا مرا امر کرد که او را بخورم. متحیر شدم که چگونه آن را بخورم و سپس به خود آمد و گفت هیچگاه خدا مرا امر نمی کند به چیزی که از توان من خارج باشد. پس به سمت آن کوه ره سپار شد. به هر مقدار که به کوه نزدیک می شد، کوه کوچکتر می گردید. همین طور ادامه داد تا به مقداری که کوه به اندازه یک لقمه شد. پس آن را گرفت و خورد و در آن رایحه عجیبی یافت و بهترین چیزی بود که تا کنون خورده بود.

پس به راهش ادامه داد...

شما اینجا هستید: خانه قرآن و حدیث حدیثی از امام رضا(ع) در سازندگی روح انسان