بستگان ائمه اطهار(ع)

شهادت مسلم بن عقيل(ع) در کوفه


 شهادت  مسلم بن عقيل(ع) در کوفه

یزید بن معاویه بعد از مرگ پدرش معاویه بن ابی سفیان در نیمه رجب سال 60 هجری قمری بر تخت خلافت تکیه زد و به فرمانداران همه شهرها، از جمله شهر مدینه منوره دستور داد که از مردم برای او بیعت بگیرند و هر کس مخالفت نمود، سرش را از بدن جدا کنند.

بزرگان مدینه، از جمله امام حسین(ع) با حکومت او موافق نبوده و آن را غیر اسلامی و غیر انسانی می دانستند. بدین جهت آن حضرت برای نشاندادن اعتراض خود و هم چنین در امان ماندن از دسیسه های حاکم مدینه، این شهر را ترک و به مکه معظمه هجرت نمود. بیش از پنج ماه در این شهر اقامت داشت که در این مدت با دعوت اهالی کوفه رو به رو گردید. دعوت آنان روز به روز افزایش می یافت. گاهی در یک روز چند پیک دعوت از کوفه به مکه می آمدند. امام حسین(ع) چون با دعوت گسترده و همگانی کوفیان رو برو گردید، تصمیم گرفت با اعزام نماینده ای از جانب خویش، صداقت آنان را بیازماید و در صورت راستی گفتارشان خود به سوی آنان هجرت کند.

بدین جهت پسر عموی خویش جناب مسلم بن عقیل(ع)را به نمايندگي از خود به کوفه اعزام داشت. مسلم بن عقیل(ع)در پنجم شوال سال 60 هجری قمري وارد کوفه شد و در خانه مسلم بن مسيب، که خانه سراي مختار بن ابي عبيده ثقفي بود منزل گزید. بزرگان شيعه، رؤسای قبایل و طوایف و جوانان مبارز و محب اهل بیت(ع) به محض شنیدن خبر ورود وی به کوفه، به صورت گروهی و فردی به محضرش شتافته و پس از استماع نامه امام حسين(ع) با وی به نمایندگی از آن حضرت، بيعت کردند.

در همان روز های اول، تعداد زیادی از مبارزان کوفه با مسلم بن عقيل(ع) بيعت و او را به ادامه قيامي بزرگ بر ضد خلافت جایرانه يزيد اميدوار نمودند. تا اين که تعداد بيعت کنندگان به هيجده هزار تن رسيد. در اين هنگام مسلم بن عقيل(ع) نامه اي براي امام حسين(ع) نوشت و ضمن گزارش آمادگي مردم کوفه، آن حضرت را به اين شهر بزرگ دعوت کرد.
درآن زمان حاکم شهر کوفه، نعمان بن بشير بود و نسبت به سايراستانداران يزيد، طمع چنداني در قتل و غارت مردم نداشت. وي که از آمدن مسلم بن عقيل(ع) به کوفه با خبردار شده و اطلاع کاملی از جنبش ضد اموی کوفیان داشت، برای رفع مسئولیت و ادای ظاهری تکلیف خویش، روزی در مسجد اعظم کوفه سخنرانی نمود و مردم را از سر پيچي و آشوبگري بر حذر داشت و آنان را به سختگيري و اعمال خشونت تهديد نمود.
ولي اين مقدار واکنش، هواداران بني اميه در کوفه را که به شدت نگران و مضطرب بودند، راضي نگه نمي داشت و بدين جهت افرادي چون عبدالله بن مسلم خضرمي، عمّارة بن وليد و عمر بن سعد نامه هايي براي يزيد بن معاویه در شام نوشته و ضمن گزارش فعاليت هاي مسلم بن عقيل(ع)، خواهان اعزام حاکم خشن تر و سخت گيرتری شدند.
يزيد بن معاويه، پس از مشورت با غلام پدرش " سرجون " تصميم به تعويض حاکم کوفه گرفت. وي طي حکمي عبيدالله بن زياد، حاکم بصره را باحفظ سمت، به استانداري کوفه منصوب کرد.
با آمدن عبيدالله به کوفه، اوضاع سیاسی و امنیتی اين شهر دگر گون شد.زیرا هواداران بني اميه با همفکری و همکاری عبید الله بن زیاد جبهه جدیدی را پدید آورده و صحنه را بر هواداران اهل بیت (ع) تنگ و سخت نمودند.
مسلم بن عقيل(ع) در معرض خطر قرار گرفت و برای گریز از آن ، ناچار شد خانه اش را تغيير داده و خود را از دیدگان عمومی پنهان نماید و از طریق نمایندگان مورد اعتماد خویش ،انقلابيون را سازماندهي و براي قيامي بزرگ آماده کند.
بدين جهت منزل و محل اختفای خویش را از خانه مسلم بن مسيب به خانه هاني بن عروه تغییر داد.
عبيدالله بن زياد با به کار گيري سرمايه هاي زياد و جاسوسان و نفوذي هاي خويش ، به مخفي گاه مسلم بن عقيل(ع) پي برد.
او با ترفندي هاني بن عروه را به قصر دار الاماره احضار و از وي بازجويي
سختي به عمل آورد و به خاطر ميزباني مسلم بن عقيل،دستور داد او را مورد ضرب و شتم قرار داده و بر وي سخت گيرند.
هاني بن عروه در دار الاماره مضروب و زخمي شد و در حجره اي زنداني و مورد اذيت و آزار جسمي و رواني قرار گرفت و اين مسئله براي مسلم بن عقيل(ع) بسيار گران آمد.
بدين جهت هواداران و شيعيان اهل بیت (ع) را براي آغاز قیام و رهایی هانی بن عروه در روز هشتم ذی حجه سال 60 هجری قمری  فرا خواند.تعدادي با او همراه شده و براي رهايي هاني بن عروه به سوي دارالاماره حرکت کردند.
 با اين که قيام مسلم بن عقيل ، پيش از موعد مقرر آغاز و بسياري از مبارزان و رزمجويان از آن بي اطلاع بودند و يا اساساً در آن زمان در کوفه نبودند، با اين حال چندين هزار مرد جنگي با وی همراه شده و به سوي دارلاماره هجوم آوردند.
عبيدالله بن زياد که توان مقابله و برابري باآنان را نداشت ، به درون دارالاماره  گريخت و در هاي ورودي را از پشت  بست و براي متفرق کردن شيعيان و مبارزان ، دست به نيرنگ هاي متعددی زد و از اين راه ، تعداد زيادي از مبارزان را از اطراف مسلم بن عقيل(ع) پراکنده نمود.
با فرا رسيدن تاريکي شب ، ياران مسلم بن عقيل پراکنده شده و او پس از پايان نماز مغرب تنها و بی یار و یاور شد و کسي با او باقي نمانده بود.
مسلم بن عقیل (ع) در این شهر بزرگ سر گشته و بي پناه شده بود و در کوچه هاي آن به تنهایی مي گشت تا خانه مطمئنی را بیابد و در آن بياسايد و در باره مبارزه با عبید الله بن زیاد و ماموران وی چاره اندیشی کند.از سوی دیگر نمي خواست به خانه اي از خانه هاي ياران و ارادتمندانش برود وبراي او ناراحتي و درد سري ايجاد کند.در همین اندیشه بود ، تا اين که به در خانه پير زني به نام " طوعه " رسيده و از او تقاضای جرعه آبی نمود.
طوعه پس از شنا سايي وي ، بسيار احترامش کرد و او را در خانه محقر خويش مأوی داد.
مسلم بن عقيل(ع)،آن شب هولناک را با نماز و مناجات به پايان رساند و خود را براي مبارزه اي سخت و توان فرسا مهيا نمود .
طوعه، پسري داشت که از حضور مسلم بن عقيل(ع) در خانه خويش با خبر شد و به طمع گرفتن جايزه،عبيدالله بن زياد را از آن مطلع نمود.
عبيدالله بن زياد براي دستگيري مسلم بن عقيل(ع)، تعداد سيصد نفر از مزدوران خويش به فرماندهي محمد بن اشعث را به سوي خانه طوعه اعزام کرد .
مسلم بن عقيل(ع)از خانه طوعه بيرون آمد و يک تنه با آن همه مرد جنگي به نبرد پرداخت و چندين نفر از آنان را کشت و تعدادي را زخمي نمود و همين امر باعث ترس و وحشت سربازان عبيدالله شد و ازرو برو شدن بامسلم بن عقيل(ع) پرهيز مي کردند. بدين جهت ، محمّد بن اشعث پيامي براي عبيدالله فرستاد و تعداد نيرو يبيشتري تقاضا کرد و عبيدالله از اين که براي يک جوان رزمنده هاشمي ،اين همه نيروي رزمي کفايت نمي کند، شگفت زده شد و افراد کمکي ديگري براي پسر اشعث فرستاد.
محمد بن اشعث که از نبرد با مسلم بن عقيل(ع)،عاجز مانده بود، به وي پيشنهاد امان داد و گفت در صورت تسليم شدن ،از امان نامه عبيدالله بر خوردار خواهد گرديد.ولي مسلم بن عقيل اعتنايي به امان وي نکرد و جهاد و مبارزه اش را ادامه داد. تا اين که کوفيان تصميم به هجوم جمعي گرفته و او را از هر سو محاصره کردند و پس از وارد کردن زخم هاي فراوان ، وي را در حالي که از شدت تشنگي بي حال شده بود دستگيرش کرده و به نزد عبيدالله بردند.
عبيدالله بن زياد پس از باز جويي از مسلم(ع) و هتاکي های زیاد به وي و خاندان رسالت ، دستور داد او را مظلومانه و غریبانه به شهادت رسانند.
مردي از اهالي شام که در نبرد با مسلم بن عقيل(ع) زخمي شده بود، مأمور کشتن وي شد و آن مظلوم وغريب را به بالاي کوشک دارالاماره برد و سرش را از بدن جدا و تن بي جانش را به زمين  انداخت.
عبيدالله بن زياد، پس از کشتن مسلم بن عقيل(ع) دستور داد هاني بن عروه و دو تن از ياران مسلم بن عقيل(ع) به نام هاي : هاني بن ابي حيه وادعي و زبير بن ارواح تميمي را که به دست مزدوران حکومتي دستگير شده بودند ، نيز گردن زنند.
آن گاه، بدن هاي شهيدان را نگونسار بر دار کرده و سرهايشان را با نامه اي به نزد يزيدبن معاويه در شام فرستاد.
تاريخ قيام مسلم بن عقيل(ع) در کوفه،روز سه شنبه هشتم ذي حجّه و روز شهادتشس  نهم ذي حجّه سال 60 هجری قمري بود.(1)
---------------------------------------------------

منابع:
1- نک :الارشاد،ص380 ؛الفتوح ، ص841 ؛ مقاتل الطالبیین ، ص 63 ؛ مناقب آل ابی طالب ، ج 3 ، ص 241 ؛ شرح الاخبار ، ج 3 ، ص 147 ؛ روضة الواعظین ، ص 173 ؛ بحار الانوار ، ج 44 ، ص 334 ؛ مثیر الاحزان ، ص 16       


شما اینجا هستید: خانه بستگان ائمه اطهار(ع) شهادت مسلم بن عقيل(ع) در کوفه