مقالات علمی- تخصصی

تاریخی/ انحراف و الحاد شلمغانى

  انحراف و الحاد شلمغانى

29 ذی قعده، سال 323 هجری قمری

     
  


    حجه الاسلام سيد تقى واردى


    به بهانه 29 ذى قعده, سال روز قتل عبرت آموز شلمغانى, گفتار زير به پيروان راستين صاحب الامر (عج) تقديم مى گردد.

    ابوجعفر, محمد بن على شلمغانى, معروف به ((ابن إبى عزاقر)) در ايام غيبت صغراى امام زمان(عج) به دروغ ادعاى نيابت آن حضرت نمود و پس از مدتى مبتلا به انحراف فكرى و اعتقادى گشت و راه كفر و الحاد را در پيش گرفت و سرانجام از سوى امام زمان(عج) مورد لعن قرار گرفت و از جامعه شيعيان طرد گرديد.
    انحرافات فكرى در ايام غيبت صغرا

    در ايام حضور امامان معصوم (عليهم السلام) هرگاه پيروان آنان و يا افراد و گروه هاى ديگرى در جامعه اسلامى, راه انحراف و انحطاط را در پيش گرفته و به فريب كارى عوام و ايجاد فتنه و فساد در ميان مردم اقدام مى كردند, با عكس العمل آن بزرگواران و پيشوايان روبه رو مى گرديدند و در نتيجه, يا از اعتقاد وكردار باطل خود دست كشيده و يا راه خود را از ائمه جدا مى كردند و به بى راهه و كج روى دايمى مبتلا مى شدند.
    در طول تاريخ امامان(ع) به موارد متعددى دست مى يابيم كه پيروانشان به غالى گرى, صوفى گرى و يا ايجاد انشعاب در بدنه تشيع اقدام كردند و امامان معصوم(ع) آنان را تخطئه و مردود شمردند و حتى گاهى با آنان برخورد كردند.
    در اين باره كتاب هاى متعددى از سوى دانشمندان اسلامى تإليف گرديد, كه عكس العمل هاى ائمه اطهار(ع) را در برابر منحرفان, تشريح نمودند.
    از باب نمونه, مرحوم شيخ حر عاملى (متوفاى 1104 قمرى) در كتاب گرانسنگ ((اثبات الهداه)), پس از بيان نصوص و معجزات حضرت صاحب الامر(ع), بابى به نام ((ابطال الغلو والرد على الغلاه)) تدوين كرده و در آن, يك صد و ده حديث در ظهور غالى گرى, جبرىگرى و ساير انحرافات فكرى از سوى بدخواهان و عكس العمل امامان معصوم(ع) در برابر آنان را ذكر كرد.(1)
    به هر حال, با حضور امامان معصوم(ع) و عكس العمل هاى بايسته و به جاى آنان در برابر منحرفان و مفسدان, تكليف شيعيان و ساير مسلمانان روشن بود و مشكل چندانى در يافتن مسير حق و حقيقت از بى راهه هاى گوناگون و رنگارنگ وجود نداشت.
    اما در عصر غيبت امام معصوم(ع), به علت عدم دست رسى مستقيم شيعيان و عالمان و بزرگان دينى به امام و محروم بودن از فيض حضور آن وجود شريف, زمينه ايجاد و رشد انحرافات و افكار پليد شيطان صفتان مهيا گرديد و با فريب توده هاى ناآگاه و ضعيف الايمان, شيعيان و ساير مسلمانان را در بلاتكليفى و ترديد و دو دلى سوق دادند و عملا ميان آنها اختلاف و چند دستگى به وجود آوردند و از اين راه, زيان هاى بى حد و حسابى بر مذهب و دين وارد ساختند.
    پس از شهادت امام حسن عسكرى(ع) و آغاز غيبت صغراى امام زمان(ع) و احساس خلا حضور امام معصوم(ع) در جامعه مسلمانان, زمينه انحراف براى منحرفان, فراهم تر و گسترش و تبليغ انحرافات دينى در ميان توده هاى مردم, عملى تر گرديد و بازار افرادى چون ابومحمد شريعى, محمد بن نصير نميرى, احمد بن هلال كرخى, ابوطاهر محمد بن على بلالى و محمد بن على شلغمانى, رونق فزاينده اى يافت.
    وليكن اين دسته از منحرفان, غافل از اين بودند كه امام غايب(ع) از طريق نايبان خاص خود بر افكار و كردار همگان نظارت مى كند و در صورت لزوم, افشاگرى كرده و منحرفان و بدخواهان را رسوا مى نمايد و آنان را مورد سب و لعن خود و پيروانش قرار مى دهد.(2)
    گفتنى است, كه پيش كسوت منحرفان در ايام غيبت صغرا, ابومحمد حسن شريعى [ سريعى] بود. او در آغاز از اصحاب امام هادى(ع) و امام حسن عسكرى(ع) به شمار مىآمد و پس از شهادت امام حسن عسكرى(ع) و در آغاز غيبت امام زمان(ع), ادعاى نيابت خاصه آن حضرت را نمود, ولى چون شايستگى اين مقام را نداشت, و به دروغ آن را ادعا كرده بود, خداوند متعال, وى را بى مقدار و رسوا كرد. زيرا توقيعى از ناحيه مقدس بيرون آمد و وى را مورد لعن قرار داد و از او برائت جست.
    پس از شريعى, عده اى ديگر نيز به اين وادى پا گذاشته, و اقدام به انحرافات مذهبى و عقيدتى كردند, ولى به حول وقوه الهى همه آنان رسوا شده و راه روشن حق و حقيقت, هم چنان در ميان انواع كژراهه هاى باطل, مسيرش را به سوى فلاح و رستگارى ادامه داد.
    انحرافات شلمغانى

    ابوجعفر, محمد بن على شلمغانى, موثرترين و معروفترين افراد منحرف عصر غيبت صغرا بود, در اين مقال به شخصيت دوگانه, افكار و عقايد وى, توقيع ناحيه مقدسه, بر ضد وى و سرانجام به نحوه هلاكتش اشاره مى كنيم.

    1ـ شخصيت دوگانه شلمغانى
    وى ابوجعفر محمد بن على شلمغانى, معروف به ((ابن عزاقر)) از اهالى ((شلمغان)) واقع در ناحيه واسط, در بخش جنوبى عراق[ حدفاصل كوفه و عماره] بود و از آغاز جوانى تا آخر عمر خويش, داراى دو شخصيت مثبت و منفى بود. كه در اين جا به دو عنوان پيش از انحراف و پس از انحراف از آنها ياد مى كنيم.
    الف ـ پيش از انحراف:

    وى, از راويان و دانشمندان برجسته شيعه بود و روايات متعددى از طريق وى از امامان معصوم(ع) نقل گرديد.
    از جمله نقل روايت معروف ميلاد امام حسين(ع) و داستان آزادى فطرس ملك به بركت آن حضرت.(3)
    وى داراى تإليفات و تصنيفات متعددى بود و برخى از نوشته هايش عبارتند از: البرهان والتوحيد, البدإ والمشيئه, نظم القرآن, كتاب الامامه الكبير, كتاب الامامه الصغير, التسليم, الانوار, المعارف, الايضاح, المباهله, التكليف, ماهيه العصمه, الزاهر بالحجج العقليه, الاوصيإ, فضل النطق على الصمت, فضائل العمرتين, و رساله الى ابن همام.(4)
    شلمغانى, مورد اعتماد شيخ حسين بن روح نوبختى[ نايب سوم امام زمان(ع]( بود و از سوى او در ميان طايفه ((بنى بسطام)) داراى جايگاه و مقام مذهبى و اجتماعى شد پس از مدتى مورد علاقه شديد اين طايفه قرار گرفت, به طورى كه بعدها, هنگامى كه راه ارتداد و انحراف را در پيش گرفت, هر گفتار ناپسند و شرك آلودى را كه بر زبان جارى مى كرد, به شيخ حسين بن روح نسبت مى داد و اهالى بسطام از او مى پذيرفتند و جزء عقايد دينى خود به حساب مىآوردند.(5)
    شلمغانى, به موقعيت علمى و اجتماعى خويش مغرور گرديد و به تدريج راه انحراف و گمراهى در پيش گرفت و از احساسات مذهبى برخى از شيعيان نسبت به گفتار و افكار پوشالى خويش, استفاده هاى باطل و نامشروع كرد.
    نجاشى در كتاب ((الرجال)) خود به نقل از شيخ طوسى, درباره شلمغانى گفت: له كتب و روايات و كان مستقيم الطريقه ثم تغير و ظهرت منه مقالات منكره...(6)
    ب ـ پس از انحراف:

    شلمغانى, به تدريج در كمند شيطان گرفتار آمد. از يك سو به علم و دانش و رتبه شخصيتى و مذهبى خويش در ميان مردم مغرور گرديد و از سوى ديگر نسبت به مقام شامخ حضرت حسين بن روح نوبختى[ نايب منصوب امام زمان(عج]( حسادت ورزيد, مجموع اين عوامل, وى را وادار به ادعاهاى دروغين نمود.
    وى در آغاز, ادعاى نيابت امام عصر(ع) را نمود و پس از آن ادعاهاى بزرگ تر و عظيم ترى بروز داد و سرانجام, راه ارتداد و كفر را در پيش گرفت.
    عبدالقاهر اسفراينى تميمى, صاحب كتاب ((الفرق بين الفرق)) درباره وى و ادعاهاى كفرآميزش مى گويد: نامش محمد بن على شلمغانى است. او ادعا كرد كه روح خدا در جسمش حلول كرد و بدين جهت, خود را ((روح القدس)) ناميد و براى پيروانش كتابى به نام ((الحاسه السادسه[ ((حس ششم] تإليف كرد و در اين كتاب به برداشته شدن شريعت و مباح بودن لواط تصريح كرد و هم چنين پنداشت كه نور فاضل را مى تواند در مفضول درآميزد و بدين جهت, محارم پيروانش را براى خود مباح كرد, تا به گمان باطل خويش, نور خود را كه فاضل است در محارم پيروانش كه مفضولند, درآميزد.(7)
    ذهبى, نويسنده كتاب ((العبر)) درباره وى مى گويد: شلمغانى, ادعاى الوهيت داشت و مدعى بود كه مردگان را زنده مى كند. او قائل به تناسخ ارواح و حلول آن ها بود, از اين راه, پيروان فراوانى براى خويش گرد آورد.(8)
    2 ـ عكس العمل نايب امام زمان(ع)

    حسين بن روح نوبختى, نايب منصوب امام زمان(ع), پس از آن كه اخبار واطلاعات جديدى از شلمغانى دريافت كرد, نسبت به وى حساس شد و وى را تحت مراقبت خويش قرار داد و هنگامى كه باخبر شد كه شلمغانى كتاب ((التكليف)) را نوشته, دستور داد نسخه اى از آن را برايش بياورند, تا آن را مورد دقت و مطالعه قرار دهد. وى پس از خواندن كتاب ((التكليف)) و دقت در نوشته هاى آن, گفت: در اين كتاب, جز در دو سه مورد, چيزى از ائمه اطهار(ع) روايت نگرديده است. آن چه در اين كتاب آورده است, همه را بر آنان به دروغ نسبت داده است خدا او را لعنتش كند.(9)
    ابو على بن همام مى گويد: از محمد بن على شلمغانى شنيدم كه گفت: حق, يكى است ولى پوشش آن گوناگون است, يك روز به رنگ سفيد, روزى به رنگ قرمز و روزى ديگر آبى و نيلگون است.(10)
    هنگامى كه عقايد و افكارش مورد نكوهش حسين بن روح قرار گرفت و او را از خود راند و به شيعيان توصيه كرد, كه وى را طرد و لعنش نمايند, اين مسئله را يك نزاع درونى و طرفينى و به انگيزه مادى خواند.
    ابو على بن جنيد مى گويد: محمد بن على شلمغانى به من گفت: ما با حسين بن روح نوبختى در اين امر[ نيابت خاصه] به اختلاف نپرداختيم, جز اين كه مى دانيم چه مى كنيم. همانا ما يكديگر را به آن تحريك و حساس مى كنيم, همان طورى كه سگان را بر لاشه اى تحريك مى كنند.(11)
    سرانجام, عكس العمل حسين بن روح نوبختى در برابر انحرافات شلمغانى آشكارتر شد و شيعيان و هواداران خود را از نزديك شدن به وى برحذر داشت و از او به كلى برائت جست و او را از جامعه صميمى و ايمانى شيعيان, راند.
    شلمغانى از شدت فشار شيعيان و برخوردهاى اعتراضى آنان, ناچار شد بغداد را ترك و به موصل ـ در شمال عراق ـ برود و مدت دو سال در آن جا اقامت كند.(12)
    سپس به بغداد برگشت و هنگامى كه اختلافش با حسين بن روح فزونى يافت, وى را به مباهله[ يكديگر را در مراسمى لعن و نفرين كردن] فراخواند.
    ابو على بن همام روايت كرده كه محمد بن على شلمغانى, پيامى براى حسين بن روح فرستاد و او را به مباهله طلبيد و به وى گفت: من نماينده امام زمانم و او به من دستور داده است كه علم را آشكار كنم و من نيز آن را باطنا و ظاهرا آشكار و ابراز نمودم[ اگر تو آن را نمى پذيرى و گفتارم را دروغ مى پندارى], پس با من مباهله كن[ تا حقيقت براى همگان آشكار گردد].
    حسين بن روح در پاسخش فرمود: مباهله من با تو اين است كه هر يك از ما, اجلش زودتر برسد و از دار فانى رخت بربندد, شكست خورده و مخصوم خواهد بود[ و طرف مقابلش بر حق و پيروز مى باشد].
    ابن همام گفت: اين پيمان, ميانشان برقرار بود, تا سال 323 قمرى, در اين سال شلمغانى دستگير و به دار آويخته شد و ابراهيم بن ابى عون نيز همراه او كشته گرديد.(13)
    بدين گونه, حقانيت حسين بن روح نوبختى و باطل بودن شلمغانى, به قدرت لايزال الهى و توجهات خاصه صاحب الامر حضرت حجت(ع) آشكار گرديد.
    3 ـ توقيع ناحيه مقدسه

    محمد بن احمد بن داود قمى مى گويد: كتابى حاوى پاسخ به پرسش هاى مذهبى, در نزد اهالى قم بود و از آن استفاده مى كردند, تا اين كه آنان در پاسخ هاى موجود ترديد نمودند كه آيا از مولايمان امام زمان(ع) است و يا از پاسخ هاى شلمغانى؟
    ترديد آنان از آن جا ناشى شده بود كه شلمغانى ادعا كرد كه او اين پاسخ ها را داده است.
    اهالى قم, جهت اطمينان بيشتر, آن كتاب را براى حسين بن روح ارسال كردند, تا وى آن را به محضر امام زمان(ع) برساند و از آن حضرت بپرسد كه اين پاسخ ها از جانب او است, يا از سوى شلمغانى؟
    حسين بن روح, كتاب مزبور را به محضر حضرت حجت(ع) رسانيد و آن حضرت در پشت كتاب مرقوم فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم. قد وقفنا على هذه الرقعه و ما تضمنته, فجميعه جوابنا[ عن المسائل] و لا مدخل للمخذول الضال المضل, المعروف بالعزاقرى لعنه الله, فى حرف منه. وقد كانت إشيإ خرجت اليكم على يدى احمد بن بلال و غيره من نظرائه, و كان من ارتدادهم عن الاسلام مثل ما كان من هذا, عليهم لعنه الله و غضبه.(14)
    به نام خداوند بخشاينده مهربانان. ما از اين نوشته و محتواى آن آگاهيم. تمامى آنها پاسخ هاى ما[ از پرسش ها] است و حتى در يك حرفى, به فرومايه گمراه و گمراه كننده ديگران, كه معروف به عزاقرى است و خداوند متعال وى را لعنت كند, ربطى ندارد. همانا از سوى احمد بن بلال و هم فكران و هم دستانش چيزهايى[ از شايعات و گفتارهاى خلاف واقع] به شما رسيد[ و شما را دچار شك و ترديد كرد] و اين, ارتدادشان از اسلام, همانند ارتداد وى[ شلمغانى] سرچشمه گرفته است. لعنت خداوند منان و خشم وى بر آنان باد.
    پس از انتشار توقيع ناحيه مقدسه در ميان شيعيان و ساير مسلمانان, روزى حسين بن روح در اجتماع بزرگان شيعه فرمود: بياييد ميان من و شلمغانى را جمع كنيد, تا من دست او را بگيرم و او دست مرا بگيرد, اگر در آن هنگام آتشى از آسمان نازل نشود كه او را بسوزاند, هرچه او گفت, پذيرفته, و مى گويم تمامى گفتارش بر حق است. (15)
    حسين بن روح با اين بيان مستدل و منطقى, شلمغانى را مفتضح و رسوا نمود و به تمامى شيعيان و محبان اهل بيت(ع) فرمان داد كه از او تبرى جسته و او را از خود برانند.
    4ـ محاكمه در نزد خليفه و محكوميت به اعدام

    راضى بالله[بيستمين خليفه عباسى] پس از اطلاع از انحرافات شلمغانى و ناخرسندى علما و بزرگان شيعه, حتى علماى اهل سنت از افكار و عقايد او, فرمان دستگيرى او را صادر كرد.
    آن گاه وى را محاكمه نمود و از گفتار و عقايد باطلش پرس و جو كرد.
    شلمغانى, بسيارى از اتهامات را رد كرد, ولى خليفه, شاهدانى حاضر نمود و كفرگويى هاى وى را اثبات كرد. شلمغانى كه خود را محكوم شده مى ديد, خليفه را به نزول كيفر آسمانى تهديد كرد و گفت: اگر پس از سه تا نه روز, عذابى بر شما نازل نگردد, خونم بر شما مباح باشد. راضى عباسى, اعتنايى به تهديداتش نكرد و دستور داد وى را به اشد مجازات برسانند.
    مإموران حكومتى, وى را در روز 29 ذىقعده سال 323 قمرى, دارآويز كرده و دست ها و پاهايش را بريدند و بر اثر ضربات پى در پى, وى را به سزاى كردارش رسانيدند و سپس جنازه اش را آتش زده و خاكسترش را در رود دجله ريختند. به همراه وى, ابراهيم بن ابى عون, كه از دانشمندان و نويسندگان بود, و مقام كتابت و دبيرى شلمغانى را بر عهده داشت و از عقايدش بسيار تبليغ و هوادارى مى كرد, نيز به دار مجازات آويخته شد و جسد بى جانش در آتش سوزانده شد.(16)
    بدين گونه, شخصيتى ممتاز كه نتوانست نفس اماره خويش را كنترل كرده و خود را از وساوس شيطانى دور نگه دارد, فريب موقعيت هاى علمى و اجتماعى خويش را خورد و در مقابل حق و حقيقت, جبهه گرفت و عاقبت به كيفر خويش رسيد.
    شخص شلمغانى, گرچه در عصر غيبت صغرى, رشد و ظهور يافت, ولى در غيبت كبراى امام زمان(ع) نيز چنين اشخاصى پديد آمده و من بعد نيز مىآيند و به انحراف عقايد مردم مى پردازند.
    هوشيارى علماى ربانى و متدينان متعهد مى تواند افشاگر حيله گران و توطئه گران هر عصر و نسلى باشد.
    پى نوشت ها:
    1. شيخ حر عاملى, اثبات الهداه, ج3, ص774.
    2. همان, ص764.
    3. محمد بن جرير بن رستم طبرى , دلائل الامامه, ص79.
    4. رجال نجاشى, ج2, ص294.
    5. شيخ طوسى, الغيبه, ص;403 علامه مجلسى, بحارالانوار, ج51, ص371.
    6. رجال نجاشى, ج2, ص294.
    7. عبدالقاهر اسفراينى, الفرق بين الفرق, ص264.
    8. شمس الدين محمد ذهبى, العبر فى خبر من غبر, ج2, ص14.
    9. بحارالانوار, ج51, ص371.
    10. همان.
    11. همان, ص354.
    12. العبر فى خبر من غبر, ج2, ص14.
    13. قطب الدين راوندى, الخرائج والجرائح, ج3, ص;1122 شيخ طوسى, الغيبه, ص307.
    14. شيخ طوسى, الغيبه, ص373.
    15. همان, ص;403 بحارالانوار, ج51, ص371.
    16. العبر فى خبر من غبر, ج2, ص;15 مسعودى, التنبيه والاشراق, ص343.

( ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 254، 1 بهمن 1388)

 

شما اینجا هستید: خانه مقالات علمی- تخصصی تاریخی/ انحراف و الحاد شلمغانى