قرآنی و روایی

شخصیت های منفی در قرآن کریم/ 2. پسر نوح

شخصیت های منفی در قرآن کریم/ 2. پسر نوح

دومین شخصیت منفی در قرآن، پسر نوح نبی الله(ع) است، که به خاطر انحراف از صراط مستقیم الهی و گرفتار شدن در دام شیطان، از پدرش حضرت نوح(ع) و ایمان آورندگان به وی فاصله گرفت و سرانجام دچار عذاب الهی و در طوفان نوح به مانند سایر کافران و مشرکان غرق گردید.


پسر نوح در قرآن
قرآن کریم داستان پسر نوح را در آیات 40 تا 47 سوره هود بیان نموده است. ابتدا این آیات را با ترجمه قرائت می کنیم، سپس به جزئیات این داستان می پردازیم:
وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٤١﴾


و نوح گفت: در آن(کشتی) سوار شوید که حرکت کردنش و لنگر انداختنش فقط به نام خداست، یقیناً پروردگارم بسیار آمرزنده و مهربان است.
وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ ﴿٤٢﴾
آن کشتی آنان را در میان موج هایی کوه آسا حرکت می داد، و نوح فرزندش را که در کناری بود، بانگ زد که ای پسرم! همراه ما سوار شو و با کافران مباش.
قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ، قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ، وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ﴿٤٣﴾
گفت: به زودی به کوهی که مرا از [این] آب نگه ندارد، پناه می برم. نوح گفت: امروز در برابر عذاب خدا هیچ نگه دارنده ای نیست، مگر کسی که [خدا بر او] رحم کند. و موج میان آن دو حایل شد و پسر از غرق شدگان گردید.
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ، وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿٤٤﴾
و [پس از هلاک شدن کافران] گفته شد: ای زمین! آب خود را فرو بر، و ای آسمان! [از ریختن باران] باز ایست، و آب کاستی گرفت و کار پایان یافت و کشتی بر [کوهِ] جودی قرار گرفت و گفته شد: دوری [از رحمت خدا] بر گروه ستمکاران باد.
وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿٤٥﴾
و نوح [پیش از توفان] پروردگارش را ندا داد و گفت: پروردگارا! به راستی که پسرم از خاندان من است و یقیناً وعده ات [به نجات خاندانم] حق است و تو بهترین داورانی.
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِِک، إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالحٍ، فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ، إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿٤٦﴾
خدا فرمود: ای نوح! به یقین او از خاندان تو نیست، او [دارای] کرداری ناشایسته است، پس چیزی را که به آن علم نداری از من مخواه، همانا من تو را اندرز می دهم که مبادا از ناآگاهان باشی.
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْم،  وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿٤٧﴾
نوح گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی را که به آن علم ندارم از تو بخواهم به تو پناه می برم و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم نکنی از زیانکاران خواهم بود.
فرزندان حضرت نوح(ع)
حضرت نوح(ع) چهار فزند پسر داشت، که عبارت بودند از: سام، حام، یافث و کنعان. از بین آنان، کنعان راه انحراف را در پیش گرفت و به موعظه ها و راهنمایی های پدر توجه نمی کرد. حشر و نشر وی همیشه با مشرکان و کافران بود و به اصطلاح امروزی ها، آقازاده ای بود که قدر آقازادگی اش را ندانست و به مانند سایر کافران دچار عذاب الهی شد و در طوفان عظیم جزء غرق شدگان قرار گرفت.
سیطره شیطان
اگر انسان در سیطره شیطان قرار گیرد، مفری برای وی نیست. هر اشتباه و گناه، اشتباه و گناه دیگری را برایش توجیه و قابل باور می کند. بدین جهت بازگشت و هدایت وی بسیار سخت می گردد.
کنعان تا هنگامی که طوفان شروع نشده بود، به کار پدر و ساختن کشتی وی ایمان نداشت و آن را با چشم حقارت و پوچی تلقی می کرد. وقتی کشتی ساخته شد، مورد استهزا قرار می داد که در سرزمین خشک، کشتی به چه کار می آید. هنگامی که طوفان شروع شد و آب از آسمان بارش و از زمین فوَران می نمود، باز دنبال راه نجات غیر از سوار شدن بر کشتی بود.
حضرت نوح(ع) به وی خطاب کرد که ای کنعان، دیگر کار کافران تمام شده و همه در حال غرق شدن هستند، از آنان فاصله بگیر و بیا وارد کشتی شده و از لجاجت دست بردار. در پاسخش گفت: به زودی به کوهی که مرا از [این] آب نگه دارد، پناه می برم. حضرت نوح(ع) فرمود: امروز در برابر عذاب خدا هیچ نگه دارنده ای نیست، مگر کسی که [خدا بر او] رحم کند.
دیگر خدا به او مهلتی نداد و موج میان آن دو حایل شد و پسر از غرق شدگان گردید.
درخواست حضرت نوح(ع)
حضرت نوح(ع) وقتی دید فرزندش به مانند سایر مشرکان و کافران در حال غرق شدن است، دلش برای او به رقت آمد و دست به دعا بلند نمود و از پروردگار متعال درخواست نمود: پروردگارا! به راستی که پسرم از خاندان من است و یقیناً وعده ات [به نجات خاندانم] حق است و تو بهترین داورانی.
ولی درخواست وی پذیرفته نشد و خداوند کسی را که راه لجاجت و الحاد در پیش گیرد، مهلت می دهد اما رهایش نمی کند و او را به سزای اعمال بدش می رساند. بدین جهت به نوح(ع) فرمود: ای نوح! به یقین او از خاندان تو نیست، او [دارای] کرداری ناشایسته است، پس چیزی را که به آن علم نداری از من مخواه، همانا من تو را اندرز می دهم که مبادا از ناآگاهان باشی.
خداوند برای نوح(ع) مرز تعیین می کند و مرز وی حق پذیری است. هر کس حق را بپذیرد با نوح(ع) است، حتی اگر از بیگانگان باشد و هر کس حق را نپذیرد با نوح(ع) نخواهد بود، حتی اگر از فرزندان نوح(ع) باشد. ملاک، حق محوری است.
خداوند متعال نه تنها درخواست حضرت نوح(ع) را نپذیرفت، به او هشدار هم داد و فرمود تو که پیامبر من هستی باید حواست را جمع کنی و هر چیزی که به ذهنت می رسد از من درخواست نکنی. اگر بنا است مشرکان و کافران دچار عذاب الهی شوند، کسانی که از خانواده و خاندان پیامبرانند ولی راه خود را از آنان جدا کردند، باید عذاب شوند. استثنا نباید وجود داشته باشد. این قانون الهی است.
تنبه حضرت نوح(ع)
حضرت نوح(ع) از پیامبران اولوا العزم و از فرستادگان عظیم پروردگار متعال است. تمام هستی و زندگی خود را بر وفق رضای الهی قرار می دهد. در درخواست از خدای بزرگ برای نجات فرزندش، متوجه شد که عملش مورد رضای الهی نیست و خدا اراده کرده است که همه مشرکان و کافران به عذاب دنیوی و اخروی دچار گردند، بی درنگ استعاذه و طلب مغفرت کرد و به درگاه الهی معروض داشت: پروردگارا! من از اینکه چیزی را که به آن علم ندارم از تو بخواهم به تو پناه می برم و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم نکنی از زیانکاران خواهم بود.
نسبت کنعان با حضرت نوح(ع)
از این که خداوند متعال در پاسخ حضرت نوح(ع) که از وی نجات کنعان را درخواست کرده بود، فرمود« يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِِک»؛ ای نوح! به یقین او از خاندان تو نیست. مفسران قرآن کریم درباره نَسب کنعان به گمانه زنی پرداختند. طبرسی در مجمع البیان(ج 5- 6، ص 253)، چهار گمانه را از آنان نقل کرد:
1. کنعان فرزند صلبی حضرت نوح(ع) بود. از این که خداوند متعال فرمود او از خاندان تو نیست، مراد آن است که وی از خاندان تو که وعده نجات به آنان داده ایم، نیست. خداوند قبل از طوفان به حضرت نوح(ع) وعده داده بود که هنگامی عذاب نازل گردد، وی و خانواده اش در امان می باشند. این گفتار از عبدالله بن عباس، سعید بن جبیر، ضحاک بن مزاحم هلالی، عکرمه بن عبدالله نقل و ابوهاشم جبائی آن را اختیار نمود.
2. وی فرزند صلبی حضرت نوح(ع) بود. از این که خداوند متعال فرمود از خاندان تو نیست، مراد آن است که بر دین و اعتقادات تو نیست. چون کفر را انتخاب کرده بود، از اهل حضرت نوح(ع) که اهل ایمان بودند، خارج گردید. اهلیت انتساب به حضرت نوح(ع) را از دست داده است. جماعتی از مفسران این دیدگاه را انتخاب کردند.
نمونه اش در قضیه عکس آن است در مثل سلمان فارسی، که رسول خدا(ص) فرمود: سلمان منا اهل البیت. یعنی، سلمان به خاطر ایمان و اعتقاداتش اهلیت با خانواده پیامبر(ص) بودن را پیدا کرده بود. کنعان بر عکس سلمان است.
در حدیثی که علی بن مهزیار از حسن بن علی وشا، از امام رضا(ع) روایت نموده است، بر همین معنا دلالت دارد: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ لِأَنَّهُ کَانَ مُخَالِفاً لَهُ وَ جَعَلَ مَنِ اتَّبَعَهُ مِنْ أَهْلِهِ قَالَ وَ سَأَلَنِی کَیْفَ یَقْرَءُونَ هَذِهِ الْآیَهًَْ فِی ابْنِ نُوحٍ(علیه السلام) فَقُلْتُ یَقْرَؤُهَا النَّاسُ عَلَی وَجْهَیْنِ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ وَ إِنَّهُ عَمِلَ غَیْرَ صَالِحٍ فَقَالَ کَذَبُوا هُوَ ابْنُهُ وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ نَفَاهُ عَنْهُ حِینَ خَالَفَهُ فِی دِینِهِ؛ حسن بن علی وشا گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود: پدرم از قول ابی عبدالله(ع) فرمود: خداوند متعال به نوح (علیه السلام) وحی کرد که؛ «یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ؛ زیرا پسرش با او مخالفت می‌کرد و کسانی که از وی اطاعت و تبعیّت می‌کردند را در زمره‌ی اهل او به شمار می‌آورد». امام (علیه السلام) از من پرسید: آیه راجع به پسر نوح(ع) را چگونه تلاوت می کنند؟ من پاسخ دادم: مردم به دو شکل آن را قرائت می کنند: اول« انّه عَمَلٌ غَیرُ صالح»(او عمل غیر صالحی است) و دوم «انه عَمِلَ غیرُ صالحٍ»(او ثمره کار غیر صالحی است). امام(ع) فرمود: اشتباه می کنند که چنین تلاوت می کنند. وی پسر نوح(ع) است، ولی وقتی که خداوند متعال دید که او با دین پدرش حضرت نوح(ع) مخالفت می کند، رابطه فرزندی اش را نفی کرد(بحار الأنوار، ج ۱۱، ص۳۲۰/ علل الشرایع، ج ۱، ص۳۰/ عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۷۵).
3. کنعان فرزند حقیقی حضرت نوح(ع) نبود، به همین جهت خداوند متعال فرمود وی از خاندان تو نیست و من وعده دادم خاندان تو را نجات دهم، ولی کنعان از آنان نیست.
این دیدگاه که از حسن بصری و مجاهد بن جبر نقل شده است، از آن جا نشأت گرفته که قرآن کریم به خیانت همسر نوح و لوط(سوره تحریم، آیه 10) تصریح نموده است و این جا نیز فرمود وی از اهل تو نیست، پس معلوم می شود وی در فراش حضرت نوح(ع) به دنیا آمده است، ولی در واقع فرزند نامشروع بوده است.
متاسفانه برخی از مغرضان و مخالفان قرآن همین وجه را مستمسک خود قرار داده و شبهه نامشروع بودن فرزند حضرت نوح(ع) را مطرح کرده اند، در حالی که به اعتقاد تمام مفسران و علمای شیعه و اهل سنت، خیانت همسر حضرت نوح(ع) از جنس فحشا نبوده است و این تهمتی به وی و خانواده حضرت نوح(ع) است، بلکه خیانت وی از جهت اعتقاد و تمایل به کفر و شرک بوده است(اگر عمری باقی و توفیق یار باشد، گزینه سوم شخصیت های منفی را اختصاص به همسران حضرت نوح(ع) و حضرت لوط(ع) قرار می دهم). به همین جهت طبرسی در مجمع البیان فرمود: و هذالوجه بعید، من حیث ان فیه منافاة القرآن، لانه تعالی قال: و نادی نوح ابنه، و لان الانبیاء یجب ان ینزّهوا عن مثل هذه الحال، لانها تعیر و تشین و قد نزّه الله انبیائه عما دون ذلک توقیرا لهم و تعظیما عما ینفر من القبول( مجمع البیان، ج 5 – 6، ص 256).
پیدا است، چنین دیدگاهی دیدگاه باطلی است که به حضرت نوح(ع) و فرزند و همسرش نسبت می دهند. قرآن کریم به فرزند نوح بودنِ کنعان تصریح نمود و فرمود: وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ(سوره هود، آیه 42).
4. کنعان فرزند همسر حضرت نوح(ع) از مرد دیگری بود که به عنوان ربیب در خانه حضرت نوح(ع) پرورش یافت و بزرگ شد و بدین جهت می گفتند او پسر نوح است.
نظر مختار آن است، از بین وجوه ذکر شده، وجه دوم قابل پذیرش است. البته دیدگاه اول نیز می تواند قابل پذیرش باشد، ولی وجه دوم تأیید بسیاری از روایات را با خود دارد و با مبانی دینی و مذهبی مسلمانان، به ویژه مکتب حیات بخش اهل بیت(ع) سازگارتر است. دو وجه اخیر صرفا گمانه ای بیش نیستند. نه عقل و نه نقل هیچکدام آن را تایید نمی کند.
تاثیر فرزندان بر والدین
فرزندان پرورش یافته دست پدر و مادر هستند. خوردن، خوابیدن، سخن گفتن و همه چیز را از آنان یاد می گیرند و آنچه از آنان آموختند در نهادشان باقی می ماند. ایرج میرزا در توصیف مادر چنین سرود:
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان ‌گرفتن آموخت
شب ها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه راه‌ رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
اثرگذاری پدر و مادر بر فرزند، غیر قابل انکار است و این روند ادامه پیدا می کند تا زمانی که فرزند به بلوغ فکری و عقلی برسد، در آن زمان به تدریج چنین اثرگذاری کمرنگ می گردد و چه بسا برعکس می شود. یعنی فرزندان بر والدین اثر می گذارند. اثرگذاری فرزندان بر والدین، گاهی در راستای همان آموخته های والدین است و گاهی بر خلاف آن.
تاثیر منفی فرزندان بر والدین
در تاریخ بشریت، از جمله در تاریخ اسلام و مسلمانان بسیار مشاهده شده است که فرزندان بر والدین، تاثیر منفی داشته و آنان را با خود همراه و به سراشیبی سقوط رساندند. تاثیر عبدالله بن زبیر بر پدرش زبیر بن عوام و انحراف وی از مسیر ولایت و امامت، بر کسی پوشیده نیست و مولای متقیان امام علی بن ابی طالب(ع) نیز در این رابطه فرمود: ما زال الزّبیر رجُلاً منّا أهلَ البیتِ حتّی نشأ ابنه المشئومُ عبدالله(نهج البلاغه، حکمت453). داستان انحراف زبیر از امیرمومنان(ع)، بعد از انتخاب امیرمومنان(ع) به خلافت اسلامی و شروع جنگ جمل علنی گردید.
ولی انسان های با ایمان و خداباور در چنین دست اندازهایی خودنگهداری می کند و اجازه نمی دهند فرزندان ناصالح، والدین را از مسیر حق دور گردانند. در همان دوران خلافت حضرت علی(ع) مردان با تقوا و با ایمان راسخ بودند که فرزندانشان منحرف و به سپاه دشمن پیوستند، ولی آنان راه امامت و حقیقت را رها نکردند. عدی بن حاتم طائی از آن جمله بود که یکی از فرزندانش به نام زید از وی جدا و به معاویه پیوست ولی او در راه خود ثابت قدم ماند.
در انقلاب اسلامی و سال های بعد از انقلاب، هر دو طیف را ملت ایران مشاهده کردند. هم کسانی که به خاطر دوستی و علاقه وافر به فرزند و یا بستگان نزدیک، پشت به انقلاب نمودند و هم کسانی که فرزندان منحرف خود را طرد و ثابت قدم تا آخر زندگی کردند و از انقلاب و رهبریت نظام دفاع کردند.
در داستان پسر نوح، فرزند نابکار وی نتوانست در ایمان و عقیده حضرت نوح(ع) تاثیر منفی داشته باشد، ولی رقت قلبی که هر انسان نسبت به فرزندش دارد، وی نیز چنین رقت قلب و عطوفت داشت و بدین جهت از خدا درخواست نمود که وی را نجات دهد.
ملاک حق
در ادیان توحیدی، ملاک هر چیزی حق است. هر کس با حق باشد، مقرب است، حتی اگر بلال حبشی باشد و هر کس با حق نباشد و از شیطان تبعیت کند، منفور است، حتی اگر پسر نوح(ع) باشد و یا ابولهب عموی رسول خدا(ص). خویشاوندی زمانی محترم است که از مسیر الهی منحرف نگردد.
بدفرجامی کنعان در اشعار فارسی نیز بروز و ظهور یافته است. از جمله سعدی در گلستان گفت:
 پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزى چند
پى نیکان گرفت و مردم شد
 اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
پایان/  سید تقی واردی. 16 اردیبهشت 1400، مطابق با 23 رمضان المبارک 1442

شما اینجا هستید: خانه قرآنی و روایی شخصیت های منفی در قرآن کریم/ 2. پسر نوح