اصحاب و راویان

شهادت میثم تمار



شهادت ميثم تمّار در کوفه

( 22 ذي حجّه، سال 60 هجري قمري)
   

در مکتب فکری و تربیتی امام علی بن ابی طالب (ع)، افرادی رشد و نموّ یافتنند که به خاطر حقیقت محوری و عدالت جویی، جان شیرین خود را همانند مولا و سرورشان امیر مؤمنان (ع) در راه خدا و برپایی احکام دین خدا تقدیم و نام خویش را در تاریخ بشریت ماندگار کردند.
ميثم تمار از جمله این ناموران تاریخ اسلام است. وی فرزند يحيي و مُکنّی به ابوجعفر و ابو سالم و ملقّب به تمار است. لقب " تمّار " به خاطر شغل خرما فروشي به وی داده شد.


وی، در ابتداء، برده زنی از طایفه بنی اسد بود که حضرت علی (ع) وی را خرید و در راه خدا آزادش کرد و نام او را که سالم بود، بر اساس پیش گویی رسول خدا (ص)، به نام اصلی اش " میثم " که پدر و مادرش در بلاد عجم بر او نهاده بودند تغییر داد و از آن زمان به میثم تمار معروف گردید.(1)


میثم تمار، از ارکان تابعین و از اصحاب سرّ امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) بود و از حواريان و ياران ویژه آن حضرت به شمار می آمد و از محضر آن حضرت به اندازه استعداد خويش دانش و معرفت فرا گرفت و بر رازهاي نهان و اخبار غيبي، اطلاع مي يافت.(2)
به همين جهت، وي پيش از شهادت اباعبدالله الحسين(ع)در کربلا، شهادت آن حضرت و يارانش را پيش گويي کرده بود. فُضيل رَسّان از جبله مکيه روايت کرد که وی گفت: از ميثم شنيدم مي گفت: والله لتقتل هذه الامّة ابن نبیّها فی المحرّم لِعَشر یمضین منه و لیتخذن اعداء الله ذلک الیوم بَرکة و ان ذلک لکائن قد سبق في علم الله تعالي ذکره،أعلم ذلک بعهد عهده الِّيّ مولاي امير المؤمنين (ع) و لقد اخبرني انه يبکي عليه کلّ شيء ...(3)
یعنی: به خدا سوگند،اين امت [جفا کار ] فرزند پيامبر شان را در دهم ماه محرم به قتل می رسانند و دشمنان خدا آن روز را برکت برای خویش دانسته و عيد مي گيرند. [ بی تردید ] اين مسئله، انجام شدني است و در علم ازلي خداوند متعال گذشت و آن را سرورم امير مؤمنان(ع) که بهتراز هر کسي مي داند، طي عهدي مرا بر آن مطلع نمود و به من خبر داد که براي مظلوميت او [امام حسين(ع)] تمام موجودات عالم مي گريند...
ميثم تمار بسیار مورد علاقه حضرت علي(ع) بود و آن حضرت چيز هاي زیادی که به خيلي از همراهانش نمي توانست بگويد، به خاطر ظرفيت بالاي ميثم تمار به وي مي فرمود. از جمله، وي را از وضعیت آينده و کشته شدنش در راه خدا و محبت اهل بيت(ع)خبر داد. در اين باره روايات فراواني نقل گرديده است. از جمله، يوسف بن عمران روايت کرد که ميثم تمار به من گفت: روزي حضرت علي(ع) مرا خواست و فرمود: یا میثم، کیف انت اذا دعاک دَعیّ بنی امیة عُبید الله بن زیاد اِلی البرائة منّی؟ ؛ چگونه خواهد بود حال تو آن زماني که فرو مايه بني اميه، عبيدالله بن زياد تو را بخواند و بخواهد از من برائت جويي ؟
گفتم: اذاً والله اصبر و ذاک فی الله قلیل؛ به خدا سوگند صبر می کنم [ هر گز از تو برائت نمي جويم ] و این کار در راه خدا کار اندکی است!
امام علي(ع) فرمود: آن فرومایه تورا به صلیب کشیده و به شهادت می رساند ولی تو در بهشت با من خواهي بود.(4)

ميثم تمار، پیشاپیش از چوبه داري که بعدها وي را بر آن به صليب کشيدند اطلاع داشت و علم آن را از امام علي(ع) گرفته بود و بدین جهت گاه گاهی به نزد آن درخت می رفت و با آب و جارو کردن زیر آن، درآنجا به نماز مي ايستاد و به همسايگان آن مي گفت: من به زودي همسايه شما مي شوم. آنان تصور مي کردند که وي قصد خريد خانه در نزديکي هاي آنان را دارد، وليکن مراد او چيز ديگري بود که از مولا و مرادش امام علي(ع) به آن پي برده بود.
به هر روي، وي از عاشقان و مريدان امام علي (ع)و فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسين(ع) بود و در آن سالي که امام حسين(ع) بر عليه يزيد بن معاویه قيام کرد، ميثم در آن سال به سفر حج رفته بود ولی در بازگشت به کوفه، در قادسيه دستگير شد. در آن ايام با آمدن عبيدالله بن زياد به کوفه و شهادت مسلم بن عقيل (ع) دراين شهر، رُعب و وحشت عظيمي اهالي اين ديار را فرا گرفته بود و عبيد الله بن زياد حکومت نظامي بسته و کنترل کننده اي را اعمال مي کرد و تمامي دوستان و دوستداران ولايت را دستگير و شکنجه مي کرد.
میثم تمار نیز از این دستگیری ها در امان نماند. وی در بازگشت از سفر مکه معظمه پيش از رسيدن به خانه اش، در سرزمین قادسيه دستگير و به قصر عبيدالله منتقل گردید و عبيدالله از وي خواست که از امام علي(ع) برائت جسته و وي را دشنام دهد.
ولي ميثم تمار از اين کار امتناع کرد و در مقابل، مناقب امام علي(ع) و فضایل وی را بر شمرد و بر خشم و غضب عبید الله افزود.
عبيدالله برای تسلیم کردنش هر چه تلاش کرد فايده اي در بر نداشت و از شدت خشم دستور داد وي را در بالاي داري به صليب کشند و هيچ گونه آب و غذايي ندهند، تا این که در آن حال جان دهد. ولي ميثم تمار در بالاي دار نيز از مناقب و فضايل اهل بيت(ع) سخن مي گفت و اهالي کوفه با اجتماع در پاي داراو، به سخنانش گوش فرا داده و بر دشمنان اهل بيت(ع) لعنت مي فرستادند.
عبيدالله دستور داد که بر دهانش لجامي زده، تا وي را از گفتن باز دارند. اين، نخستين لجامي بود که در تاريخ اسلام بر دهان يک انسان زدند و او را از گفتن باز داشتند.
ميثم سه روز تمام در بالاي دار مقاومت کرد و تا توانست از نيکي هاي اميرمؤمنان(ع) و فضایل اهل بيت (ع) و ستم کاري هاي يزيد بن معاويه و عبيدالله بن زياد سخن گفت و مردم را از ناآگاهي و ناداني بيرون آورد و با واقعيت ها آشنا ساخت.
در روز چهارم دست ها و پاهايش را قطع و زبانش را از کام بيرون آورده و  بر بدن شريفش نيزه زدند و به همان حالي که مولايش امام علي(ع) پيش گويي کرده بود، وي را به شهادت رساندند.
شهادت مظلومانه میثم در روز 22 ذي حجّه سال 60 هجری قمري، دُرُست ده روز پيش از آمدن امام حسين (ع) به کربلا، در شهر کوفه واقع گرديد.(5)
قبر شريف وي، از زيارت گاه هاي معروف عراق است که در سمت جنوب مسجد اعظم کوفه قرار دارد و شيعيان و دوستداران اهل بيت(ع)،آن را زيارت مي کنند.   

منابع:    
1- الغارات ، ج 2 ، ص 796
2- منتهي الآمال، ج 1، ص 215
3- علل الشرائع ، ج 1 ، ص 228 ؛ الأمالي[ شيخ صدوق ] ، ص 110؛ بحار الانوار ، ج 45، ص 202
4- الخرائج والجرائح ، ج 1 ، ص 229 ؛خصائص الائمة ، ص 54
5- نک :روضة الواعظين ، ص 288؛ کشف اليقين ، ص 77 ؛ خصائص الائمة ، ص 54 ؛ الفضايل ، ص 103؛ اختيار معرفة الرجال ، ص 80 و ص 82 و ص 85
(برگرفته از کتاب روزشمار تاریخ اسلام(ماههای ذی قعده و ذی حجه) تألیف سید تقی واردی، نشر دارالثقلین)

شما اینجا هستید: خانه اصحاب و راویان شهادت میثم تمار