امام حسن مجتبی(ع)

شهادت جانگداز سبط النبی، امام حسن مجتبی(ع)


 شهادت سبط النبی، امام حسن‏ مجتبى(ع)

بيست و هشتم صفر ، سال 50 هجرى قمرى

 امام حسن مجتبی (ع) نخستين فرزند امام على(ع) و فاطمه‏ زهرا(س) است كه در نيمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجرى قمرى در مدينه منوره ديده به جهان گشود و با تولد خويش، در جدش پيامبر(ص) و ساير اهل‏بيت(ع) شادى و نشاط ويژه‏ اى پديد آورد.
 امام حسن(ع) بنا به روايت شيعه و اهل‏ سنت، شبيه‏ ترين انسان‏ ها به رسول‏خدا(ص) بود و در اين باره گفته شده است: و كان الحسن اشبه النّاس برسول‏ اللّه(ص) خلقاً و هَدياً وَ سؤدداً؛ حسن از جهت سيما، روش و زعامت از همه بيشتر به رسول‏خدا(ص) شباهت داشت.(1)


 امام حسن(ع) پس از شهادت پدرش اميرمؤمنان على ‏بن ‏أبى ‏طالب(ع) در كوفه، با درخواست و بيعت ياران آن حضرت و اهالى كوفه، خلافت را پذيرفت و راه و روش عدالت‏ پرور پدرش را تداوم بخشيد.(2)

 وليكن با فتنه‏ انگيزى‏ هاى معاوية بن‏ ابى ‏سفيان و شرارت‏ هاى سران سفاك سپاه او از يك سو و نفاق و خيانت برخى از سران سپاه امام(ع) و ايجاد چند دستگى در ميان مردم و خستگى آنان از جنگ و خون‏ريزى از سوى ديگر، آن حضرت را واداشت كه براى حفظ اصل اسلام و در نظر گرفتن مصلحت مسلمانان، با معاويه صلح و حكومت را به طور موقت و مشروط به وى بسپارد.
 از آن پس، امام(ع) از كوفه به وطنش مدينه بازگشت و بقيه عمر شريف خود را در مدينه گذرانيد. آن حضرت گرچه از حكومت كناره‏ گيرى كرده بود ولى با رفتار و كردار خود، امت اسلام را به جنايت‏ هاى معاويه و عاملان او در سراسر مناطق اسلامى آگاه مى‏ كرد و روحيه رزم و جهاد را در نهاد آنان دوباره زنده مى‏ نمود.
 وجود آن حضرت براى معاويه و عامل او در مدينه، بسيار گران مى ‏آمد و مانع ترك‏تازى آنان مى ‏گرديد و دستگاه غاصب خلافت را با مشكلاتى مواجه مى ‏كرد. از جمله اين كه معاويه تصميم گرفته بود كه فرزند خود يزيد را جانشين خويش گرداند و در اين راه تلاش زيادى به عمل آورد وليكن در آغاز توفيق چندانى به دست نياورد. چون اين فكر شيطانى مخالف با صلحنامه امام حسن(ع) بود و از سوى ديگر وجود شخصيت امام حسن(ع) مانع تحقق هدف هاى معاويه بود. بدين جهت در صدد از ميان برداشتن اين اسوه بزرگ عالم اسلام برآمد و در اين راه از منافقان و كسانى كه به خاطر وابستگى فاميلى با آن حضرت رابطه داشتند، سود جست.
 معاويه از طريق اشعث‏ بن‏ قيس، دخترش جعده را كه همسر امام حسن(ع) بود وسوسه كرد و او را به شهادت آن حضرت ترغيب و تطميع نمود. وى به جعده گفت كه اگر حسن را به قتل آورى، علاوه بر اين كه يكصد هزار درهم پول نقد دريافت مى‏ كنى، وى را به عقد فرزندش يزيد درمى‏ آورد و او را ملكه عالم اسلام قرار مى‏دهد.
 جعده كه نفاق و دوچهرگى را از پدرش به ارث برده بود، هر چه بيشتر خود را به آن حضرت نزديك گردانيد و پس از جلب توجه امام(ع)، ناجوانمردانه به آن حضرت، خيانت كرد و به وى زهر خورانيد.
 امام حسن(ع) به خاطر نوشيدن زهر، مسموم شد و به مدت چهل روز در بسترى بيمارى افتاد و روز به روز، حالش وخيم‏تر گرديد، تا اين كه در 28 صفر سال پنجاه هجرى قمرى، مصادف با سى‏ و دومين سال رحلت پيامبر(ص) در مدينه مظلومانه به شهادت رسيد و محبان اهل‏ بيت(ع) را در سوگ بزرگى فرو برد. امام حسين(ع) به تجهيز بدن مطهر برادرش پرداخت و سپس جهت تدفين آن در كنار مرقد پيامبر(ص)، اقدام به تشييع جنازه نمود. عده زيادى از اهالى مدينه، اهل‏ بيت(ع) و تمامى بنى‏ هاشم در تشييع جنازه امام شهيد خود همراهى كردند و با عزت و احترام، بدن مطهرش را به سوى مرقد رسول ‏خدا(ص) حركت دادند.

ولى بنى‏ اميه و مخالفان اهل‏ بيت(ع) با تحريك عائشه ‏بنت ‏ابى ‏بكر مانع تدفين بدن آن حضرت در جوار مرقد پيامبراكرم(ص) شدند و در اين راه بسيار پافشارى كرده و آماده هرگونه فتنه و فساد گرديدند. جوانان بنى‏ هاشم و پيروان ولايت آماده دفاع از حريم امامت و ولايت شدند. امام حسين(ع) كه در شهادت برادرش امام حسن(ع) از همه سوگوارتر و غمگين‏ تر بود، در برابر حرمت شكنى‏ هاى بنى‏ اميه و مخالفان اهل‏ بيت(ع) فرمود: واللّه لولا عهد الحسن(ع) إلىّ بحقن الدّماء و أن لا اُهريق فى أمره مِحجمة دم، لعلمتم كيف تأخذ سيوف اللّه منكم مآخذها، و قدنقضتم العهد بيننا و بينكم، و أبطلتم ما اشترطنا عليكم لأنفسنا؛ (3) سوگند به خدا اگر برادرم با من پيمان نبسته بود كه در پاى جنازه او به اندازه حجامت خونى ريخته نشود، مى‏ ديديد كه چگونه شمشيرهاى الهى از نيام بيرون مى‏ آمدند و دمار از روزگار شما برمى‏ آوردند. شما همان بيچارگان روسياه‏ ايد كه عهد ميان ما و خود را شكستيد و شرائط فيمابين را باطل ساختيد.
 امام حسين(ع) و ساير بنى‏ هاشم كه به خاطر سفارش امام حسن(ع) كظم غيض كرده و بردبارى و جوان‏مردى را پيشه خود داشتند، به ناچار بدن امام حسن(ع) را به سوى قبرستان بقيع حمل و در جوار جده‏ اش فاطمه‏ بنت ‏اسد(رض) تدفين نمودند.(4)

در اینجا مناسب است اشاره ای به وصیت امام حسن مجتبی(ع) داشته باشیم. آن حضرت در آخرین روزهای حیات با برکتش، برادرش امام حسین(ع) را که عزیزترین و نزدیکترین فرد به وی و خلیفه و جانشینش بود، به حضور خواست و وصیت خویش را برای وی بدین نحو تشریح نمود: هذا ما اوصي به الحسن بن علي الي اخيه الحسين بن علي: اوصي انه يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له و انه يعبده حق عبادته، لاشريک له في الملک، ولا ولي له من الذل، و انه خلق کل شيء فقدره تقديرا، و انه اولي من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوي، و من تاب اليه اهتدي. فاني اوصيک يا حسين بمن خلفت من اهلي و ولدي و اهل بيتک ان تصفح عن مسيئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفنني مع رسول الله صلي الله عليه و آله فاني احق به و ببيته، فان ابوا عليک فانشدک الله بالقرابة التي قرب الله عز و جل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلي الله عليه و آله ان تهريق في محجمة من دم، حتي نلقي رسول الله صلي الله عليه و آله فنختصم اليه و نخبره بما کان من الناس الينا بعده(5)

یعنی: اين است آنچه وصيت مي کند بدان حسن بن علي به برادرش حسين بن علی: وصيت مي کنم او را به این که گواهي دهد خدایی جز الله در عالم هستی نيست. او تنها است و شريکی ندارد. پرستش نماید او را به تمام حق پرستش. زیرا در پادشاهی عالم هستی شریکی برای وی نیست و ولی ای بر او ولایت ندارد و اوست که هر چیزی را پدید آورده و تقدیرش را به اندازه قرار داده است. هر کس او را فرمان برد رشد یابد و هر کس او را نافرمانی کند به گمراهی می رسد و هر کس به سوی او بازگشت نماید هدایت یابد.

پس من تو را سفارش مي کنم اي حسين که جانشین من در میان فرزندان و خانواده ام و خانواده خودت باشی. از بدکرداری آنان چشم پوشی و نیکوکاری آنان را بپذیری و برای آنان سرپرست باشی. تو را سفارش می کنم که مرا در جوار رسول خدا(ص) دفن نمایی، چه این که من به او و به خانواده اش سزاوارترم. اگر مانع شدند[ و با بهانه هایی جلوی دفنم را گرفتند، تو نیز صرف نظر کن] خدا تو را یار و یاور باشد. سوگند می دهم تو را به خویشاوندی ای که خدا بین ما برقرار کرده است و به رَحِم و قرابتی که با رسول خدا(ص) ما را مفتخر کرده، هیچ خونی از بابت[دفن] من بر زمین ریخته نشود، تا این که رسول خدا(ص) را دیدار کنی و با آنان در نزد آن حضرت مخاصمه نمایی و آن حضرت را از ستم هایی که بر ما روا داشتند با خبر گردانی.

 به هر روی، هم‏ اكنون مزار امام حسن مجتبى(ع) به همراه سه تن از امامان معصوم(يعنى امام زين‏ العابدين، امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهم‏ السلام) بدون هيچ‏ گونه گنبد و بارگاهى در قبرستان بقیع در کنار مضجع مطهر روسل خدا(ص) در مدینه منوره قرار دارد و محل زيارت بسيارى از شيعيان و دوستداران اهل‏ بيت(ع) مى ‏باشد.


 اما در باره تاريخ شهادت امام حسن‏ مجتبى(ع) علما و مورخان شيعه اتفاق نظر دارند كه آن حضرت در ماه صفر سال 50 قمرى در سن 47 سالگى به علت مسموميت از سوى همسرش جعده ‏بنت ‏اشعث به لقاء اللّه پيوست. (6) وليكن در چه روزی از این ماه بوده، اتفاق نظری بین آنان نیست. برخی هفتم و برخی 28 صفر را ذکر کرده اند. علماى اهل‏ سنت نیز در تاریخ شهادت آن حضرت اختلاف نظر دارند. برخى ربيع‏ الاول سال 49 قمرى(7)، برخى ربيع‏ الاول سال 50 قمرى و برخى آخر ماه صفر سال 50 قمرى را ذكر كرده‏ اند. هم چنين در مقدار عمر آن حضرت به اختلاف پرداختند(8)، ولى اكثر آنان اتفاق نظر دارند كه همسرش وى را مسموم كرد و پس از تشييع جنازه، سعيد بن ‏عاص ( عامل معاويه در مدينه) بر بدن او نماز گذاشت.(9)
 ----------------------------------

منابع:
1-    الإرشاد (شيخ مفيد)، ص 347
2-    همان
3-    همان، ص 8
4-    نك: كشف‏ الغمه (علي بن عيسي اربلي)، ج2، ص 80 و الارشاد، ص 9

5- الامالی(شیخ طوسی)، ص 159 ؛ بشارة المصطفی ، ص 271
6-    نك: الكافى(كليني )، ج1، ص 461؛ بحارالانوار(علامه مجلسي )، ج 44، ص 149 و الارشاد، ص 346
7-    انساب ‏الأشراف(بلاذري)، ج3، ص 75
8-    بحارالانوار، ج44، ص 149
9-    همان

(برگرفته از : کتاب روزشمار تاریخ اسلام(ماه صفر)، تألیف سید تقی واردی، نشر دارالثقلین/ کتاب پیشوای صالحان، تالیف سید تقی واردی، نشر دارالثقلین)