حضرت فاطمه زهرا(س)

جستارى درتاريخ شهادت ام الائمه، حضرت فاطمه زهرا (س)


    جستارى درتاريخ شهادت ام الائمه، حضرت فاطمه زهرا (س)

    (ماهنامه پاسدار اسلام ـ ش 260)

  سيد تقى واردى

  حضرت فاطمه زهرا (س) دختر رسول گرامى اسلام(ص) و همسر اميرمؤمنان على بن ابى طالب(ع)، يكى از بانوان قدسى عالم بشريت و مهتر زنان وعالميان است. پيامبر خدا(ص) درمقام ومنزلت وى فرمود: فاطمة حوراء فى صورة انسيّة، فاذا اشتقت الى الجنّة قبلت فاطمة، فأشمّ منها رائحة الجنّة(1)؛ فاطمه، حورى (بهشتى) است كه به صورت انسان آفريده شده است. من هر گاه مشتاق بهشت مى شوم، به نزد فاطمه مى روم و بوى بهشت برين را از وى استشمام مى كنم.


    حضرت فاطمه (س)، آخرين فرزند رسول خدا(ص) از همسرش حضرت خديجه كبرى (س) است كه در بيستم جمادى‏الثانى، سال پنجم بعثت پيامبر(ص)، در مكه معظمه ديده به جهان گشود ودراوج اذيت وآزار مشركين وبت پرستان قريش نسبت به رسول خدا(ص) وساير مومنان ومسلمانان مكه، دردامن مهر انگيز مادرش حضرت خديجه (س) و مكتب تربيتى پدرش حضرت محمد(ص) رشديافت. وليكن چند سالى از عمر بابركتش نگذشته بود كه مادر مهربانش بدرود حيات گفت و پيامبر(ص) و فرزندانش، ازجمله فاطمه زهرا(س) را تنها گذاشت وازآن زمان مهمترين، بلكه تنها ترين تكيه گاه حضرت فاطمه (س) پدرش حضرت محمد(ص) بود. بدين جهت علاقه طرفينى عجيبى ميان آن دو بر قراربود، به طورى كه اگر روزى همديگر را نمى ديدند آزرده خاطر مى ‏شدند.

    ديرى نگذشت كه هجرت رسول خدا(ص) و ساير مسلمانان از مكه به يثرب، كه بعدها به مدينه الرسول و يا مدينه منوره شهرت يافت، پيش آمد و رسول خدا(ص) به امر پروردگار عالميان در ليلة المبيت، پسر عمش على بن ابى طالب(ع) را در بستر خود خوابانيد و خود مخفيانه و به دور ازچشم مشركان و تعقيب كنندگان قريش، مكه را ترك و به سوى مدينه منوره حركت كرد. آن حضرت پيش از حركت، امام على بن ابى طالب(ع) را متولى امور خود در مكه نمود و هجرت سر نوشت ساز فرزندش حضرت فاطمه (س) و ساير بازماندگان خويش را به وى سپرد.

  به هر روى، اين بانوى شريف نيز به مانند پدرش حضرت محمد(ص) به مدينه هجرت و پس از مدتى، با پسر عمويش على بن ابى طالب(ع) ازدواج نمود. ثمره ازدواج مبارك آثار آنان، دو پسر و دو دختر به نام هاى امام حسن مجتبى(ع)، امام حسين(ع)، زينب كبرى (س) و ام كلثوم(س) بود.
    هم چنين وى در هنگام رحلت پدرش پيامبر خدا(ص)، به فرزند ديگرى حامله بود كه رسول خدا(ص) پيش ازاين وى را "محسن" نام نهاد. وليكن پس از رحلت پيامبر(ص) بر اثر ناملايمات فراوان وصدمات روانى وجسمانى كه از اصحاب پدرش، به ويژه غاصبان خلافت اسلامى و مأموران بى نضاكت و بى ادب متحمل شده بود، جنين او سِقط و پيش از تولد، در رحم مادرش شهيد گرديد.
  حضرت فاطمه(س) از آن پس بيمار و روز به روز حالش وخيم تر و سخت تر گرديد، تا اين كه در جمادى الاولى سال يازدهم قمرى ديده از جهان فروبست و روح ملكوتى اش به روح پاك و قدسى پدرش پيوست.(2)
    درباره تاريخ شهادت حضرت زهرا(س) اكثر مورخان و سيره نويسان شيعه متفقند كه اين حادثه جان سوز در ماه جمادى به وقوع پيوست، وليكن در اين كه كدام يك از دو ماه جمادى الاولى و جمادى الآخره بوده است، اتفاق نظر ندارند.
    برخى از آنان معتقدند كه آن حضرت، پس از رحلت پدرش پيامبر(ص) تنها هفتاد و پنج روز و برخى ديگر مى گويند نود و پنج روز زندگى نمودند.
    آن هايى كه هفتاد و پنج روز را برگزيده‏اند، شهادتش را در روز سيزدهم جمادى الاولى مى دانند.
    ابن أبى ثلج بغدادى در "تاريخ الأئمة(ع)" در اين باره گفت: و اقامت (فاطمة الزّهراء -س-) مع اميرالمؤمنين-ع- من بعد وفاة رسول‏الله(ص) خمسة و سبعين يوما.(3)
    علاّمه طبرسى(ره) با اين كه مى‏گويد: و بقيت (فاطمه-س-) بعده (رسول الله-ص-) خمسة و سبعين يوما، با اين حال تاريخ شهادتش را در سوم جمادى الآخر مى داند و در اين باره گفت: توّفيت الزّهرا(س) فى الثّالث من جمادى الآخرة سنة احدى عشرة من الهجرة.(4)


    به نظر مى آيد كه علت اختلاف اقوال علما درباره تاريخ شهادت آن حضرت، از دو چيز سرچشمه گرفته است:
    1- آن حضرت پس از رحلت پيامبر(ص)، چه مقدار زندگى نمودند ؟ هفتاد و پنج روز و يا نود و پنج روز؟ كه اين دو قول، معروف بين علما و مورخان ما است.اما اهل سنت نيز دراين باره اختلاف دارند وبيشتر آنان معتقدند كه وى شش ماه زندگى نمودند.
    2- رحلت پيامبر(ص) در چه تاريخى رويداده است؟ آيا در روز بيست و هشت صفر واقع گرديد(كه قول معروف ومشهور شيعه است ) و يا در روز دوازدهم ربيع الاول (آن طورى كه اهل سنت نقل مى كنند)؟
    هر يك از اين دو قول، تأثير خاصى در تعيين روز شهادت حضرت زهرا(س) خواهد داشت. علامه طبرسى در اعلام الورى، درباره مدت زندگى حضرت فاطمه زهرا(س) پس از رحلت پدرش پيامبر(ص) و تاريخ شهادتش گفت: روايت شد كه حضرت زهرا(س) در سوم جمادى الآخره، سال يازدهم از هجرت وفات كردو مدت نود پنج روز و يا چهار ماه پس از پدر بزرگوارش در جهان زندگى كرد.(5)
    بنابر گفتار علاّمه طبرسى، اگر قول نود و پنج روز را برگزينيم طبعا شهادت آن حضرت، درسوم جمادى الثانى خواهد بود. وليكن اگر قول چهار ماه را انتخاب كنيم، بايد تاريخ شهادت آن حضرت در اواخر جمادى الثانى اتفاق افتاده باشد.
    البته قول هاى ديگرى هم ازجانب شيعيان وهم ازجانب اهل سنت درباره تاريخ شهادت دختر رسول خدا(ص) نقل گرديد، كه به خاطر عدم شهرت، اشاره اى به آن ها نمى كنيم.
    به هر روى، اين مسئله قابل تأمل و جاى بحث و بررسى بيشتر و فنى تر است و مجال ديگري مى طلبد. اما شيعيان و محبان اهل بيت(ع) به خاطر عشق و علاقه وافر به خاندان پيامبر اكرم(ص)، هم در سيزدهم جمادى الاولى و هم در سوم جمادى الآخره، در سوگ آن بانوى بزرگ عالم اسلام، سياه پوش و عزادار مى باشند.
    بدين جهت، دو ايام فاطميه را گرامى مى دارند.فاطميه اول ازروزسيزدهم جمادى الاولى وفاطميه دوم ازروز سوم جمادى الآخره كه هركدام به مدت سه روزادامه خواهد يافت.
    سيد بن طاووس (ره ) در الاقبال، زيارت ويژه اى براى حضرت فاطمه زهرا(س) نقل و سپس چنين گفت: روايت گرديد كه هر كسى آن حضرت را با اين عبارت، زيارت كند و در پيشگاه پروردگار متعال استغفار نمايد، خداوند سبحان گناهانش را آمرزيده و او را وارد بهشت برين خواهد كرد.
    در آغاز زيارتش آمده است: اَلسّلام عليك يا سيّدة نساءِ العالمين، السّلام عليك يا والدة الحجج على النّاس اجمعين...(6)
    شايان ذكر است كه علاوه بر تاريخ وفات حضرت زهرا (س)، درباره محل تدفينش نيز اتفاقى بين مورخان و سيره نگاران نيست.
    زيرا برخى معتقدند كه بدن شريفش در قبرستان بقيع، برخى مى‏گويند در خانه خود آن حضرت و عده‏اى نيز گفته اند كه ميان قبر رسول خدا(ص) و منبر آن حضرت، واقع در مسجد النّبى(ص) از سوى اميرمؤمنان(ع) دفن گرديد.
    درتأييد احتمال سوم، روايتى ازرسول خدا(ص) در پيش گويى از اين واقعه، نقل گرديده است. گفته شد كه پيامبر خدا(ص) در روايتى فرمود: بين قبر و منبر من باغى است از باغ‏هاى بهشت.
    به هر روى، امام على بن ابى طالب (ع ) بنا به وصيت حضرت زهرا(س)، بدن مطهرش را شبانه غسل و كفن نمود و شخصاً به همراه معدودى از نزديكان و صحابه كبار بر او نماز گزارد و به دور از چشم سايرين، بدنش را در مكانى مقدس دفن كرد.(7)
    در اين جا مناسب است علت شهادت حضرت فاطمه (س) و نحوه تدفين وى را از زبان حفيد ارجمندش، حضرت جعفر بن محمد(ع) بيان كنيم:
    طبرى در "دلايل الاِمامة" از ابوبصير روايت كرد، كه امام جعفر صادق(ع) فرمود: فاطمه زهرا(س) در سوم جمادى الآخر، سال 11 هجرى قمرى بدرود حيات گفت.
    سبب وفاتش اين بود كه قنفذ، غلام عمر بن خطاب به دستور وى، با نيام شمشيرش ضرباتى به آن حضرت وارد ساخت و بر اثر آن، محسن او سِقط و وى به بيمارى شديدى مبتلا شد و ايامى كه در بستر بيمارى بود، اجازه نمى‏داد آنانى كه وى را مورد اذيت و آزار قرار دادند، از او عيادت كنند.
    ولى آن دو صحابى پيامبر(ص) (يعنى ابوبكر و عمر بن خطاب) از اميرمؤمنان(ع) درخواست كردند كه از آنان در نزد فاطمه(س) وساطت كند، تا آنان بتوانند از وى عيادتى به عمل آورند.
    حضرت على(ع) درخواست آنان را باهمسرش حضرت فاطمه زهرا(س) درميان گذاشت وحضرت فاطمه (س) على رغم ميل باطنى خويش، به خاطر وساطت حضرت على (ع ) درخواست آنان را پذيرفت وبه آنان اجازه ورود داد.
    همين كه آن دو بر آن حضرت واردشدند،از او احوال پرسى كردندوحضرت فاطمه(س) فرمود: با سپاس و ستايش پروردگارم، به خير هستم.
    سپس آن حضرت به آن دو فرمود: آيا از پيامبر(ص) نشنيده بوديد كه فرمود: فاطمة بضعة منّى، فمن آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى الله؟
    آن دو گفتند: چرا، شنيديم كه پيامبر(ص) چنين فرموده بود.
    حضرت فاطمه(س) فرمود: سوگند به خدا، شما دو تا، مرا اذيت و آزار كرديد.
    آن گاه امام صادق(ع) فرمود: آن دو از نزد حضرت زهرا(س) بيرون رفتند، در حالى كه آن حضرت، از آنان در خشم و ناخرسندى بود.(8)


    ابوعلى، محمد بن همام بغدادى روايت كرد: هنگامى كه حضرت زهرا(س) به شهادت رسيد، اميرمؤمنان(ع) وى را غسل داد و براى اين كار كسى در نزد وى حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسين، زينب و امّ كلثوم و هم چنين اسماء بنت عميس و كنيزشان فضه.
    آن گاه بدن مطهرش را در تاريكى شب، بدون اين كه كسى بر آن آگاه باشد،به همراه حسن و حسين به قبرستان بقيع حمل و بر وى نماز گزارد و كس ديگرى بر وى نماز نكرد. آن گاه وى را در روضه شريفه (ميان منبر و قبر پيامبر"ص") دفن و محل آن را هموار و نامشخص كرد. سپس به قبرستان بقيع برگشت و چهل مكان را به صورت قبرهايى جدا و جديد درآورد.
    در روز بعد كه مردم مدينه از دفنش باخبر شدند، به قبرستان بقيع رفته و در آن جا با چهل قبر جديد رو به رو شدند و ندانستند كدام يك از آن ها قبر شريف فاطمه(س) است. بدين جهت ناله و شيون كرده و يك ديگر را (در قصور و تقصيرشان در نگهدارى حرمت دختر رسول خدا(ص)) ملامت و سرزنش كردند و به هم ديگر مى‏گفتند: واى بر ما! پيامبرمان فرزندى پس از خود به جاى نگذاشت، جز يك دخترش، كه آن هم غريبانه وفات و شبانه دفن شد و كسى از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبوديم و هم اينك قبر وى نيز بر ما پنهان و نامعلوم است.
    دست اندركاران أمر خلافت (ابوبكر و عمر) از اين ماجرا با خبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آيا كسى در ميان شما هست كه اين قبرها را نبش و بدن فاطمه(س) را بيابد تا ما بر او نماز گزاريم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص كنيم؟
    اين خبر به اطلاع اميرمؤمنان(ع) رسيد و وى را به شدت خشمگين كرده بود، به طورى كه دو چشمش را سرخى فراگرفته و رگ هاى گردنش برآمده بود و قباى زردى را كه معمولا در ايام درگيرى و ناراحتى به تن مى‏پوشيد، در بر كرد و شمشير ذوالفقار خود را به دست گرفت و به سوى بقيع رهسپار گرديد.
    همين كه به مردم حاضر در بقيع رسيد فرمود: به خدا سوگند، اگر كسى يك سنگ از اين قبرها را بردارد، با اين شمشير بر سرش و بر كسى كه به وى دستور داده است مى‏كوبم.
    در همين هنگام عمر بن خطاب و تعدادى از همراهان وى با اميرمؤمنان(ع) رو به رو شدند. عمر به آن حضرت گفت: تو را چه شد اى ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش كرده و بدنش را بيرون مى‏آوريم و بر وى نماز مى‏گزاريم.
    اميرمؤمنان(ع) به وى نزديك شد و با دستان خويش پيراهنش را گرفت و وى رااززمين بلند ودر هوا چرخاند و بر زمين كوبيد و درحالى كه درزير دست وپنجه خويش وى را جان به لب كرده بود، به وى فرمود: اى سيه چرده زاده! از حق خودم (يعنى خلافت اسلامى) به خاطر اين كه با اختلاف ما مردم از دين مرتد نشوند، درگذشتم.
    اما هيچ گاه نسبت به قبر فاطمه(س) در نخواهم گذشت. سوگند به كسى كه جانم در دست او است، اگر تو و همراهان و ملازمانت چيزى از اين قبرها را جا به جا كنيد، زمين را از خونتان سيراب خواهم كرد! اگر مى خواهى، آزمايش كن، اى عمر!
    در اين هنگام ابوبكر (خليفه وقت) از راه رسيد و عاجزانه به اميرمؤمنان(ع) عرض كرد: اى ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا(ص) و به حق خدايى كه برفراز عرش است سوگند مى‏دهم كه او را رها كن و مطمئن باش هيچ يك از ما، كارى كه تو را برنجاند انجام نخواهيم داد.
    آن گاه اميرمؤمنان(ع) دست از عمر برداشت و او را رها كرد و مردم نيز پراكنده شدند و از آن زمان به بعد، هيچ كس جرئت نكرد قبرهايى را كه على(ع) درست كرده بود، نبش كرده و به جستجوى بدن شريف فاطمه(س) بپردازد.(9)
    اميرمؤمنان(ع) بدين سان قبر شريف همسر مظلومش فاطمه زهرا(س) را از نبش قبر رهانيد و به وصيت خود فاطمه زهرا(س) كه فرموده بود، كسى در غسل، كفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. تا اعتراضى باشد براى هميشه بر آنانى كه حقشان را غصب و حرمتشان را شكسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانيدند.
   -----------------------------------------------

منابع:
    1 - ألقاب الرسول و عترته- بعض قدماء المحدثين والمورخين - (از مجموعه نفيسه)، ص 42
    2 - نك: كشف الغمّة - على بن عيسى اربلى - ج‏2، ص 4 و منتهى الآمال - شيخ عباس قمى - ج‏1، ص 129
    3 - تاريخ الأئمّة(ع) - ابن ابى الثلج بغدادى - (از مجموعه نفيسه)، ص 6
    4 - تاج المواليد - علامه طبرسى- (از مجموعه نفيسه)، ص 22
    5 - زندگانى چهارده معصوم(ع) - ترجمه اعلام الورى-، ص 22
    6 - الاقبال بالأعمال الحسنة (سيد بن طاووس)، ج‏3، ص 161
    7 - نك: زندگانى چهارده معصوم(ع) (ترجمه اعلام الورى)، ص 226؛ وقايع الايام - شيخ عباس قمى - ص 262و كشف الغمة (على بن عيسى اربلى)، ج‏2، ص 4
    8 - اللمعة البيضاء (تبريزى انصارى)، ص 851
    9 - همان، ص 852

(ماهنامه پاسدار اسلام ـ ش 260  مرداد 82)

شما اینجا هستید: خانه حضرت فاطمه زهرا(س) جستارى درتاريخ شهادت ام الائمه، حضرت فاطمه زهرا (س)